Ancestry

ˈænsestri ˈænsəstri / / -ses-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ancestries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
دودمان، تبار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He is an American of Iranian ancestry.
- او امریکایی ایرانی‌الاصل است.
- a man of ancestry
- مرد والا تبار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ancestry

  1. noun family predecessors; family history
    Synonyms: ancestor, antecedent, antecessor, blood, breed, breeding, derivation, descent, extraction, forebear, forefather, foregoer, foremother, forerunner, genealogy, heritage, house, kindred, line, lineage, origin, parentage, pedigree, precursor, primogenitor, progenitor, race, source, stock

ارجاع به لغت ancestry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ancestry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ancestry

لغات نزدیک ancestry

پیشنهاد بهبود معانی