امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Breed

briːd briːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bred
  • شکل سوم:

    bred
  • سوم‌شخص مفرد:

    breeds
  • وجه وصفی حال:

    breeding
  • شکل جمع:

    breeds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive B2
پروردن، بار آوردن، زاییدن، به‌دنیا آوردن، تولید کردن، تربیت کردن، موجب شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Rabbits breed fast.
- خرگوش به سرعت زاد و ولد می‌کند.
- Some animals do not breed in captivity.
- برخی جانوران در اسارت زاد و ولد نمی‌کنند.
- breeding season
- فصل تولید مثل، دوران فحل‌شدگی، دوران جفت‌گیری و زاد و ولد
- Ignorance breeds prejudice.
- جهل موجب پیش‌داوری می‌گردد.
- Rumors breed fear and disgust.
- شایعات موجب بروز ترس و نفرت می‌شود.
- Kindness breeds kindness; enmity (breeds) enmity.
- محبت محبت می‌آورد و دشمنی دشمنی.
- to breed horses
- اسب پرورش دادن
- They are breeding a new kind of honey bee.
- آن‌ها دارند نوع جدیدی زنبور عسل به وجود می‌آورند.
- He was bred to be a gentleman.
- جوانمردی را به او آموخته بودند.
- born and bred in Iran
- زاده و پرورده‌ی ایران
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
نوع، گونه، نژاد
- a new breed of milk cow
- گونه‌ای جدید از گاو شیرده
- men of the same breed
- مردانی همگون
- Controlled inflation is a different breed of cat from runaway inflation.
- تورم اقتصادی مهارشده با تورم لجام گسیخته خیلی فرق دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breed

  1. noun kind, class
    Synonyms:
    brand character extraction family feather genus ilk likes line lineage lot nature number pedigree progeny race sort species stamp stock strain stripe type variety
  1. verb generate, bring into being
    Synonyms:
    bear beget bring about bring forth cause create deliver engender give birth to give rise to hatch impregnate induce make multiply originate procreate produce progenerate propagate reproduce
    Antonyms:
    not produce
  1. verb raise, nurture
    Synonyms:
    bring up cultivate develop discipline educate foster instruct nourish rear

Idioms

ارجاع به لغت breed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breed

لغات نزدیک breed

پیشنهاد بهبود معانی