گذشتهی ساده:
bredشکل سوم:
bredسومشخص مفرد:
breedsوجه وصفی حال:
breedingشکل جمع:
breedsپروردن، بار آوردن، زاییدن، بهدنیا آوردن، تولید کردن، تربیت کردن، موجب شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Rabbits breed fast.
خرگوش به سرعت زاد و ولد میکند.
Some animals do not breed in captivity.
برخی جانوران در اسارت زاد و ولد نمیکنند.
breeding season
فصل تولید مثل، دوران فحلشدگی، دوران جفتگیری و زاد و ولد
Ignorance breeds prejudice.
جهل موجب پیشداوری میگردد.
Rumors breed fear and disgust.
شایعات موجب بروز ترس و نفرت میشود.
Kindness breeds kindness; enmity (breeds) enmity.
محبت محبت میآورد و دشمنی دشمنی.
to breed horses
اسب پرورش دادن
They are breeding a new kind of honey bee.
آنها دارند نوع جدیدی زنبور عسل به وجود میآورند.
He was bred to be a gentleman.
جوانمردی را به او آموخته بودند.
born and bred in Iran
زاده و پروردهی ایران
نوع، گونه، نژاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a new breed of milk cow
گونهای جدید از گاو شیرده
men of the same breed
مردانی همگون
Controlled inflation is a different breed of cat from runaway inflation.
تورم اقتصادی مهارشده با تورم لجام گسیخته خیلی فرق دارد.
نوع، قسم، گونه
گذشتهی ساده breed در زبان انگلیسی bred است.
شکل سوم breed در زبان انگلیسی bred است.
شکل جمع breed در زبان انگلیسی breeds است.
وجه وصفی حال breed در زبان انگلیسی breeding است.
سومشخص مفرد breed در زبان انگلیسی breeds است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «breed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breed