فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hatch

hætʃ hætʃ

گذشته‌ی ساده:

hatched

شکل سوم:

hatched

سوم‌شخص مفرد:

hatches

وجه وصفی حال:

hatching

شکل جمع:

hatches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

دریچه، روزنه، نصفه در، روی تخم نشستن (مرغ)، (مجازاً) اندیشیدن، پختن، ایجاد کردن، تخم گذاشتن، تخم دادن،جوجه بیرون آمدن، جوجه‌گیری، (مجازاً) درآمد، نتیجه، خط انداختن، هاشور زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The hen hatched today.

مرغ امروز جوجه آورد.

I watched the chickens hatch.

من از تخم بیرون آمدن جوجه‌ها را تماشا کردم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

newly hatched tadpoles

بچه قورباغه‌های نوزاد

These birds hatch once a year.

این پرندگان سالی یک‌بار کرچ می‌شوند.

to hatch a conspiracy

توطئه‌ای را طرح‌ریزی کردن

An incubator can hatch hundreds of chickens.

ماشین جوجه‌کشی می‌تواند صدها جوجه به عمل آورد.

This time the hatch were all white.

این‌بار جوجه‌های هم‌زاد همه سفید بودند.

He lifted the hatch that covered the well.

او دریچه‌ای که روی چاه را پوشانده بود، بلند کرد.

The suitcases are taken into the plane through a special hatch.

چمدان‌ها را از طریق مدخل ویژه‌ای در هواپیما می‌گذارند.

A crane lifts the cargo out of the ship's hatch.

جرثقیل محموله را از دهانه‌ی بطن کشتی بیرون می‌آورد.

A small hatch through which food is sent from the kitchen to the dining room.

دریچه‌ی کوچکی که از آن خوراک را از آشپزخانه به اتاق نهارخوری می‌فرستند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hatch

  1. verb create, plan
    Synonyms:
    make produce generate design plan devise formulate invent originate conceive contrive induce cause prepare project think up come up with dream up whip up cook up plot scheme occasion provoke engender breed spawn bear procreate give birth parent sire lay eggs brainstorm get up set work up concoct bring forth brood incubate trump up throw together spitball make up

Idioms

down the hatch!

(عامیانه - هنگام مشروب‌خوری) تاته!، بده بالا!

don't count your chickens before they hatch

جوجه(ها) را آخر پاییز می‌شمارند

ارجاع به لغت hatch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hatch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hatch

لغات نزدیک hatch

پیشنهاد بهبود معانی