امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fabricate

ˈfæbrɪkeɪt ˈfæbrɪkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fabricated
  • شکل سوم:

    fabricated
  • سوم‌شخص مفرد:

    fabricates
  • وجه وصفی حال:

    fabricating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ساختن، بافتن و از کار در آوردن، تقلید و جعل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- In this factory they fabricate surgical instruments.
- در این کارخانه ابزار جراحی می‌سازند.
- This house is fabricated out of plastic materials.
- این خانه از مواد پلاستیکی ساخته شده است.
- fabricating sheet iron into plates
- تبدیل آهن ورق به بشقاب
- to fabricate a bridge of steel beams
- ساختن پل با تیرهای پولادی
- She fabricated a story to justify her absence.
- برای توجیه غیبت خود داستانی سرهم کرد.
- They fabricated my signature.
- امضای مرا جعل کردند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fabricate

  1. verb manufacture
    Synonyms:
    assemble brainstorm build cobble up compose concoct construct contrive cook up create devise dream up erect fashion fit together form formulate frame head trip invent join knock together make make up mix organize piece together prefab produce put together shape structure think up throw together throw up turn out whip up whomp up
    Antonyms:
    break demolish destroy ruin wreck
  1. verb falsify, make up a story
    Synonyms:
    coin concoct contrive counterfeit devise fake feign fib forge form fudge invent jive lie make like misrepresent pretend prevaricate trump up
    Antonyms:
    tell truth

ارجاع به لغت fabricate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fabricate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fabricate

لغات نزدیک fabricate

پیشنهاد بهبود معانی