گذشتهی ساده:
brainstormedشکل سوم:
brainstormedسومشخص مفرد:
brainstormsوجه وصفی حال:
brainstormingشکل جمع:
brainstormsایدهپردازی کردن، بارش فکری داشتن، هماندیشی کردن (بهصورت گروهی)
Let us brainstorm and find a solution.
بیایید فکرهای خود را روی هم بگذاریم و چارهای بیابیم.
The company organized a workshop where employees could brainstorm about product improvements.
شرکت، کارگاهی برگزار کرد تا کارمندان بتوانند دربارهی بهبود محصولات، هماندیشی داشته باشند.
انگلیسی آمریکایی جرقهی فکری، فکر بکر، ایدهی ناگهانی
در انگلیسی بریتانیایی از brainwave استفاده میشود.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The writer’s new novel was born out of a sudden brainstorm on a rainy night.
رمان جدید نویسنده از ایدهای ناگهانی در شب بارانی شکل گرفت.
During the exam, I had a brainstorm that helped me remember the correct formula.
درطول امتحان، فکر بکری به ذهنم رسید که کمک کرد فرمول درست را به یاد بیاورم.
انگلیسی بریتانیایی آشوب ذهنی، سردرگمی، گیجی، از دست دادن تمرکز
I must have had a brainstorm when I agreed to such a bad deal.
حتماً یک لحظه تمرکزم را از دست دادم که با چنین معاملهی بدی موافقت کردم.
I had a brainstorm and left my passport at home.
گیج شدم و گذرنامهام را در خانه جا گذاشتم.
گذشتهی ساده brainstorm در زبان انگلیسی brainstormed است.
شکل سوم brainstorm در زبان انگلیسی brainstormed است.
شکل جمع brainstorm در زبان انگلیسی brainstorms است.
وجه وصفی حال brainstorm در زبان انگلیسی brainstorming است.
سومشخص مفرد brainstorm در زبان انگلیسی brainstorms است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brainstorm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brainstorm