Ponder

ˈpɑːndər ˈpɒndə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pondered
  • شکل سوم:

    pondered
  • سوم‌شخص مفرد:

    ponders
  • وجه وصفی حال:

    pondering

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive formal C2
ژرف‌اندیشی کردن درباره‌ی ...، تفکر کردن درباره‌ی ...، تأمل کردن درباره‌‌ی ...، اندیشیدن به، فکر کردن، تعمق کردن، غور کردن، مورد تفکر قرار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- We pondered the events of history.
- رویدادهای تاریخ را مورد تفکر قرار دادیم.
- He pondered over God's greatness for hours.
- ساعت‌ها درباره‌ی عظمت خدا ژرف‌اندیشی کرد.
verb - transitive formal C2
سنجیدن، ارزیابی کردن
- She took a moment to ponder the meaning of his words before responding.
- پیش از پاسخ دادن، لحظه‌ای معنای کلمات او را سنجید.
- The students were asked to ponder the question.
- از دانشجویان خواسته شد تا این پرسش را ارزیابی کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ponder

  1. verb think about seriously
    Synonyms: appraise, brood, build castles in air, cerebrate, cogitate, consider, contemplate, daydream, debate, deliberate, dwell, evaluate, examine, excogitate, figure, give thought to, meditate, mind, moon, mull, mull over, muse, noodle around, perpend, pipe dream, put on thinking cap, puzzle over, reason, reflect, revolve, roll, ruminate, speculate, study, think out, think over, turn over, weigh, woolgather
    Antonyms: forget, ignore, neglect

ارجاع به لغت ponder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ponder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ponder

لغات نزدیک ponder

پیشنهاد بهبود معانی