امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forget

fərˈɡet fəˈɡet
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    forgot
  • شکل سوم:

    forgotten
  • سوم‌شخص مفرد:

    forgets
  • وجه وصفی حال:

    forgetting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
فراموش کردن، فراموشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- I have forgotten her name.
- اسم او یادم رفته.
- Don't forget to call!
- یادت نره تلفن بزنی!
- I'll never forget the day he died.
- هرگز روز مرگ او را فراموش نخواهم کرد.
- I forgot about my appointment with him.
- قرار ملاقات با او را فراموش کردم.
- Let's forget our differences.
- بیایید اختلافات خود را به دست فراموشی بسپاریم.
verb - transitive
صرف‌نظر کردن، غفلت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forget

  1. verb not be able to remember
    Synonyms:
    blow clean forget consign to oblivion dismiss from mind disremember draw a blank escape one’s memory fail to remember let slip from memory lose consciousness of lose sight of misrecollect obliterate think no more of
    Antonyms:
    learn recall recollect remember
  1. verb leave behind
    Synonyms:
    blink discount disregard drop fail ignore lose sight of neglect omit overlook overpass pass over skip slight transgress trespass
    Antonyms:
    carry remember take

Idioms

  • forget it!

    مهم نیست!، اهمیتی ندارد!، فراموشش کن!، بگذریم!، چیزی نیست!، بیخیال!، ولش کن!، بهش فکر نکن!

  • forget oneself

    1- به فکر دیگران بودن، ازخودگذشتگی کردن 2- گستاخی کردن، عنان اختیار از کف دادن

لغات هم‌خانواده forget

  • verb - transitive
    forget

ارجاع به لغت forget

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forget» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forget

لغات نزدیک forget

پیشنهاد بهبود معانی