گذشتهی ساده:
recollectedشکل سوم:
recollectedسومشخص مفرد:
recollectsوجه وصفی حال:
recollectingشکل نوشتاری این لغت در معنای دوم: re-collect
به خاطر آوردن، به یاد آوردن، به یاد داشتن
I can't recollect his name.
نمیتوانم نام او را به خاطر بیاورم.
I tried to recollect the events of that day.
سعی کردم وقایع آن روز را به یاد بیاورم.
I recall that during the days of my youth, as often happens and you know ...
به یاد دارم که در ایام جوانی چنانکه افتد و دانی ...
دوباره جمع کردن، دوباره گردآوری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company had to re-collect all the faulty products from the shelves.
این شرکت مجبور شد دوباره تمام محصولات معیوب را از قفسهها جمعآوری کند.
The museum had to re-collect the artwork that was on loan for the temporary exhibit.
موزه مجبور شد آثار هنری را که برای نمایشگاه موقت امانت داده شده بود، دوباره جمع کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «recollect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recollect