فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Recollect

ˌrekəˈlekt ˌrekəˈlekt

گذشته‌ی ساده:

recollected

شکل سوم:

recollected

سوم‌شخص مفرد:

recollects

وجه وصفی حال:

recollecting

توضیحات:

شکل نوشتاری این لغت در معنای دوم: re-collect

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive formal C2

به خاطر آوردن، به یاد آوردن، به یاد داشتن

I can't recollect his name.

نمی‌توانم نام او را به‌ خاطر بیاورم.

I tried to recollect the events of that day.

سعی کردم وقایع آن روز را به یاد بیاورم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I recall that during the days of my youth, as often happens and you know ...

به یاد دارم که در ایام جوانی چنانکه افتد و دانی ...

verb - transitive

دوباره جمع کردن، دوباره گردآوری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The company had to re-collect all the faulty products from the shelves.

این شرکت مجبور شد دوباره تمام محصولات معیوب را از قفسه‌ها جمع‌آوری کند.

The museum had to re-collect the artwork that was on loan for the temporary exhibit.

موزه مجبور شد آثار هنری را که برای نمایشگاه موقت امانت داده شده بود، دوباره جمع کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد recollect

  1. verb remember
    Synonyms:
    recall mind recognize retain remind cite place call to mind bring to mind bethink look back on reminisce arouse stir revive summon flash come to one rouse awaken waken flash on retrospect
    Antonyms:
    forget

ارجاع به لغت recollect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recollect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recollect

لغات نزدیک recollect

پیشنهاد بهبود معانی