امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Remind

rɪˈmaɪnd rɪˈmaɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    reminded
  • شکل سوم:

    reminded
  • سوم‌شخص مفرد:

    reminds
  • وجه وصفی حال:

    reminding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
یادآوری کردن، یادآور شدن، به‌ یاد آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I reminded them once again of the dangers of this mission.
- بار دیگر مخاطرات این مأموریت را به آن‌ها یادآوری کردم.
- Pari reminds me of my mother.
- پری مرا به یاد مادرم می‌اندازد.
- Remind him not to forget bread.
- به او یادآوری کن که نان یادش نرود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remind

  1. verb awaken memories of something
    Synonyms:
    admonish advise bethink bring back to bring to mind call attention call to mind call up caution cite emphasize give a cue hint imply intimate jog one’s memory make one remember make one think mention note point out prod prompt put in mind recall recollect refresh memory remember reminisce retain retrospect revive stir up stress suggest warn
    Antonyms:
    forget

لغات هم‌خانواده remind

  • verb - transitive
    mind, remind

ارجاع به لغت remind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remind

لغات نزدیک remind

پیشنهاد بهبود معانی