با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Advise

ədˈvaɪz ədˈvaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    advised
  • شکل سوم:

    advised
  • سوم‌شخص مفرد:

    advises
  • وجه وصفی حال:

    advising

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B1
نصیحت کردن، آگاهانیدن، توصیه دادن، قضاوت کردن، پند دادن، رایزنی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He advised them not to buy a house.
- به آن‌ها توصیه کرد که خانه نخرند.
- He advised them of the latest reports.
- او آنان را در جریان آخرین گزارش‌ها قرار داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد advise

  1. verb offer recommendation
    Synonyms: admonish, advocate, caution, charge, commend, counsel, direct, dissuade, encourage, enjoin, exhort, forewarn, give a pointer, give a tip, guide, instruct, kibitz, level with, move, opine, point out, preach, prepare, prescribe, prompt, put bug in ear, put in two cents, recommend, steer, suggest, tout, update, urge, warn
    Antonyms: betray, deceive, delude, fool, lie, pretend, trick
  2. verb offer information
    Synonyms: acquaint, apprise, clue, clue in, fill in, give the word, inform, keep posted, lay it out, let in on, make known, notify, post, put next to, put on the line, put on to, report, show, tell, tip off, update, warn
    Antonyms: keep mum, keep quiet, keep secret

لغات هم‌خانواده advise

ارجاع به لغت advise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «advise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/advise

لغات نزدیک advise

پیشنهاد بهبود معانی