آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ شهریور ۱۴۰۴

    Trick

    trɪk trɪk

    گذشته‌ی ساده:

    tricked

    شکل سوم:

    tricked

    سوم‌شخص مفرد:

    tricks

    وجه وصفی حال:

    tricking

    شکل جمع:

    tricks

    معنی trick | جمله با trick

    noun countable B1

    حیله، نیرنگ، فریب، شعبده‌، کلک

    children playing harmless tricks on one another

    بچه‌هایی که به همدیگر کلک‌های شوخی‌آمیز می‌زنند

    The light played a trick on my eyes.

    نور چشمانم را فریب داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He did some card tricks in the party.

    او در مهمانی چند شعبده با ورق انجام داد.

    noun countable B2

    مهارت، استعداد، ترفند، فوت‌وفن، قلق، لم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    to learn the tricks of the trade

    فوت‌و‌فن پیشه‌ای را آموختن

    There is a special trick to doing this.

    انجام این کار لم ویژه‌ای دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the trick of making good pastry

    ترفند پختن شیرینی خوب

    verb - transitive B2

    حیله زدن، حقه‌بازی کردن، فریب دادن، کلک زدن، گول زدن

    He tricked me into buying his old car.

    با کلک ماشین قراضه‌ی خود را به من انداخت.

    He enjoys tricking his friends by saying he is dying.

    او از این لذت می‌برد که دوستان خود را گول بزند و بگوید که در شرف مرگ است.

    adjective

    فریب‌دهنده، گول‌زننده، انحرافی

    They set a trick trap to catch the unsuspecting thief.

    آن‌ها تله‌ای گول‌زننده برای گرفتن دزد مظنون گذاشتند.

    The trick question stumped even the brightest students.

    سوال انحرافی حتی باهوش‌ترین دانش‌آموزان را به مشکل انداخت.

    adjective

    انگلیسی آمریکایی پزشکی (مفصل) سست، ضعیف

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    His trick ankle caused him to stumble on the uneven ground.

    مچ پای ضعیف او باعث شد در زمین ناهموار زمین بخورد.

    After the injury, her trick wrist made everyday tasks difficult.

    پس‌از مصدومیت، مچ دست سست او کارهای روزمره را دشوار کرد.

    noun countable

    (بچه یا زن) زیبا، جذاب، بانمک

    The cutest trick I've ever seen.

    بانمک‌ترین دختری که تاکنون دیده‌ام.

    Everyone admired the trick who danced gracefully at the party.

    همه زن زیبایی را که موقرانه در مهمانی رقصید، تحسین کردند.

    noun countable

    عادت، خو، خصلت، تیک، امضای کار

    His nervous trick was to tap his fingers on the table.

    تیک عصبی او این بود که انگشتانش را به میز بزند.

    The artist had a unique trick that made her paintings instantly recognizable.

    این هنرمند یک امضای منحصربه‌فرد داشت که باعث می‌شد نقاشی‌های او فوراً قابل تشخیص باشند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His habit of humming while he worked became his signature trick.

    عادت زمزمه کردن او در هنگام کار، خصلت مخصوص به او بود.

    noun countable informal

    حرکت جنسی، رقص سکسی

    She earned money by offering a quick trick to her clients.

    او با انجام حرکات جنسی سریع به مشتریان خود درآمد کسب کرد.

    She always made sure to stay safe while performing tricks.

    او همیشه در حین انجام رقص سکسی مطمئن می‌شد که در امان بماند.

    adjective

    دست‌آموز، زبردست، آموزش‌دیده

    The trick dog performed impressively at the show.

    سگ آموزش‌دیده به‌طرز چشمگیری در نمایش اجرا کرد.

    The magician's trick rabbit amazed the audience.

    خرگوش دست‌آموز شعبده‌باز تماشاگران را متحیر کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد trick

    1. noun deceit
      Synonyms:
      deception fraud cheat lie trickery artifice pretense guile ruse stratagem hoax wile con delusion imposture subterfuge dodge illusion fabrication evasion forgery plot disguise device cover snare machination treachery perjury falsehood game double-dealing bluff intrigue conspiracy circumvention ambush feint trap distortion ploy gimmick invention concealment equivocation duplicity maneuver imposition casuistry chicanery blind conundrum
      Antonyms:
      honesty frankness
    1. noun prank, joke
      Synonyms:
      joke practical joke gag jest funny business antic caper escapade lark stunt shenanigan frolic monkeyshine tomfoolery jape put-on sport device sleight of hand catch feat gambol accomplishment
      Antonyms:
      seriousness
    1. noun expertise, know-how
      Synonyms:
      skill ability art knack craft technique command facility method hang gift device swing secret
      Antonyms:
      ignorance misunderstanding
    1. noun characteristic, habit
      Synonyms:
      trait way manner use practice usage custom habit quirk habitude wont peculiarity mannerism idiosyncrasy foible crotchet praxis
    1. noun time working at something
      Synonyms:
      turn shift spell stint bout tour go hitch
    1. verb fool; play joke on
      Synonyms:
      fool cheat deceive mislead take in trap dupe defraud swindle victimise gull outwit hoodwink bamboozle delude con rook hoax fake screw disinform double deal set up catch pull wool over put one over on take for a ride play for a fool flimflam hocus-pocus impose upon throw jive
      Antonyms:
      be serious

    Phrasal verbs

    trick out (or up)

    لباس فاخر پوشیدن، خود‌آرایی کردن

    Collocations

    trick of the light

    فریب نور، داشتن رنگ یا جلای به‌خصوص به‌دلیل تابش نور

    up to their old trick

    دوباره مشغول حیله بازی‌های همیشگی، دوباره مشغول دغل‌کاری

    Idioms

    do (or turn) the trick

    به نتیجه‌ی مطلوب رسیدن، مؤثر بودن

    every trick in the book

    همه‌ی دوز و کلک‌ها، هر کار لازم برای رسیدن به موفقیت

    not miss a trick

    از هیچ ترفندی فروگذار نکردن، به همه‌ی حیله‌ها متوسل شدن

    لغات هم‌خانواده trick

    • noun
      trick, trickery, trickster
    • adjective
      tricky, trick
    • verb - transitive
      trick

    سوال‌های رایج trick

    گذشته‌ی ساده trick چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده trick در زبان انگلیسی tricked است.

    شکل سوم trick چی میشه؟

    شکل سوم trick در زبان انگلیسی tricked است.

    شکل جمع trick چی میشه؟

    شکل جمع trick در زبان انگلیسی tricks است.

    وجه وصفی حال trick چی میشه؟

    وجه وصفی حال trick در زبان انگلیسی tricking است.

    سوم‌شخص مفرد trick چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد trick در زبان انگلیسی tricks است.

    معنی trick به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «trick» در زبان فارسی به «حقه»، «فریب» یا «ترفند» ترجمه می‌شود.

    این واژه به عملی اشاره دارد که با هدف فریب دادن، گمراه کردن یا ایجاد تأثیر خاص بر دیگران انجام می‌شود. «Trick» می‌تواند در زمینه‌های مختلف به کار رود، از سرگرمی و بازی‌های شعبده‌بازی گرفته تا موقعیت‌های روزمره که افراد از راهکارها و روش‌های خاص برای رسیدن به هدف خود استفاده می‌کنند. ماهیت این واژه هم می‌تواند مثبت باشد، مانند یک ترفند هوشمندانه برای حل مسئله، و هم منفی، مانند فریب دادن یا دستکاری دیگران.

    در زندگی روزمره، «trick» نقش‌های متفاوتی دارد. در بازی‌ها و سرگرمی‌ها، ترفندها و حقه‌ها برای ایجاد سرگرمی و هیجان استفاده می‌شوند و مخاطب را شگفت‌زده می‌کنند. در مسائل عملی و کاری، «trick» ممکن است به روش‌های خلاقانه و هوشمندانه برای انجام یک کار دشوار یا ساده‌سازی فرایندها اشاره داشته باشد. به این ترتیب، ماهیت «trick» بسته به قصد و زمینه‌ی استفاده می‌تواند مثبت یا منفی باشد.

    از منظر روان‌شناسی و رفتار انسانی، «trick» نشان‌دهنده‌ی توانایی تفکر خلاق و استراتژیک است. افرادی که قادر به پیدا کردن ترفندها و روش‌های هوشمندانه برای حل مسائل هستند، معمولاً از مهارت حل مسئله بالایی برخوردارند و می‌توانند در شرایط پیچیده تصمیمات مؤثری بگیرند. با این حال، استفاده منفی از «trick» می‌تواند به ایجاد بی‌اعتمادی و تنش‌های اجتماعی منجر شود و روابط انسانی را آسیب‌پذیر سازد.

    در فرهنگ و هنر، «trick» همواره جایی ویژه دارد. شعبده‌بازها و هنرمندان با استفاده از ترفندها و حقه‌های هنری، مخاطبان را شگفت‌زده می‌کنند و تجربه‌ای هیجان‌انگیز و غیرمنتظره خلق می‌کنند. در ادبیات و داستان‌ها نیز، حقه‌ها و ترفندها به ایجاد پیچش داستان، جذابیت و کشش روایت کمک می‌کنند و شخصیت‌ها را در موقعیت‌های چالش‌برانگیز قرار می‌دهند.

    «trick» یادآور اهمیت خلاقیت، هوشمندی و دقت در رفتار انسان است. این واژه نشان می‌دهد که بسیاری از موقعیت‌ها و مسائل می‌توانند با رویکردی هوشمندانه و تفکری استراتژیک حل شوند، و هم‌زمان یادآور این است که استفاده منفی از ترفندها می‌تواند پیامدهای اخلاقی و اجتماعی جدی به دنبال داشته باشد.

    ارجاع به لغت trick

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «trick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trick

    لغات نزدیک trick

    • - trichromatic
    • - trichromatism
    • - trick
    • - trick cyclist
    • - trick of the light
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.