با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Lobby

ˈlɑːbi ˈlɒbi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lobbied
  • شکل سوم:

    lobbied
  • سوم شخص مفرد:

    lobbies
  • وجه وصفی حال:

    lobbying
  • شکل جمع:

    lobbies
  • noun countable C2
    هتل دالان، سالن انتظار، سالن هتل و مهمانخانه، راهرو، سرسرا، لابی، تالار ورودی (هتل و سینما و غیره)
    • - I met him in the lobby of the hotel.
    • - در سرسرای هتل او را ملاقات کردم.
  • noun countable
    انگلیسی آمریکایی گروه جلب رای (هواداران عقیده یا طرح یا صنعت بخصوصی که در کنگره برای جلب توافق و آرای نمایندگان فعالیت می کنند)، گروه فشار، گروه متقاعد کننده دولت
    • - the oil lobby
    • - گروه فشار نفت
  • verb - transitive
    سخنرانی کردن، تحمیل گری کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد lobby

  1. noun entrance hall
    Synonyms: antechamber, corridor, doorway, foyer, gateway, hall, hallway, passage, passageway, porch, vestibule, waiting room
  2. verb press for political action
    Synonyms: advance, affect, alter, bill, billboard, boost, bring pressure to bear, build up, campaign for, change, drum, exert influence, further, hard sell, high pressure, hype, induce, influence, make a pitch for, modify, persuade, pitch, plug, politick, press, pressure, procure, promote, pull strings, push, put pressure on, request, sell, sell on, soft-sell, soft-soap, solicit, solicit votes, splash, spot, sway, sweet-talk, thump, urge

ارجاع به لغت lobby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lobby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lobby

لغات نزدیک lobby

پیشنهاد بهبود معانی