فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hall

hɒːl hɔːl

شکل جمع:

halls

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

سرسرا، تالار، اتاق بزرگ، دالان، عمارت، شبستان کاخ، سرا، سرمنزل

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

the halls of Montezuma

کاخ‌های مانته‌زوما

the city hall

(ساختمان) شهرداری

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Football Hall of Fame

تالار افتخار فوتبالیست‌ها (آمریکا)

Most of my classes were in Hellems Hall.

بیشتر کلاس‌های من در ساختمان هلمز بودند.

The bathroom is off the hall.

دستشویی (توالت) در مجاورت راهرو قرار دارد.

noun

کافه تریا یا رستوران دانشگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun

(گاهی h بزرگ) ساختمان اصلی (سازمان یا بنگاه و غیره)، ساختمانی که کلاس‌ها در آن قرار دارند

noun

تالار همگانی، سالن عمومی، آمفی تئاتر، محل گردهمایی، اتاق اجتماعات

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hall

  1. noun corridor
    Synonyms:
    hallway passage passageway entrance entry lobby foyer anteroom gallery vestibule room entranceway rotunda
  1. noun room for large affairs
    Synonyms:
    room chamber auditorium theater arena gym gymnasium church lounge gallery ballroom meeting place salon casino refectory assembly room amphitheater stateroom armory lyceum mart

ارجاع به لغت hall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hall

لغات نزدیک hall

پیشنهاد بهبود معانی