با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Hall

hɒːl hɔːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    halls

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    سرسرا، تالار، اتاق بزرگ، دالان، عمارت، شبستان کاخ، سرا، سرمنزل
    • - the halls of Montezuma
    • - کاخ‌های مانته‌زوما
    • - the city hall
    • - (ساختمان) شهرداری
    • - Football Hall of Fame
    • - تالار افتخار فوتبالیست‌ها (آمریکا)
    • - Most of my classes were in Hellems Hall.
    • - بیشتر کلاس‌های من در ساختمان هلمز بودند.
    • - The bathroom is off the hall.
    • - دستشویی (توالت) در مجاورت راهرو قرار دارد.
  • noun
    کافه تریا یا رستوران دانشگاه
  • noun
    (گاهی h بزرگ) ساختمان اصلی (سازمان یا بنگاه و غیره)، ساختمانی که کلاس‌ها در آن قرار دارند
  • noun
    تالار همگانی، سالن عمومی، آمفی تئاتر، محل گردهمایی، اتاق اجتماعات
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hall

  1. noun corridor
    Synonyms: anteroom, entrance, entranceway, entry, foyer, gallery, hallway, lobby, pass, passage, passageway, room, rotunda, vestibule
  2. noun room for large affairs
    Synonyms: amphitheater, arena, armory, assembly room, auditorium, ballroom, casino, chamber, church, gallery, gym, gymnasium, lounge, lyceum, mart, meeting place, refectory, salon, stateroom, theater

ارجاع به لغت hall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hall

لغات نزدیک hall

پیشنهاد بهبود معانی