آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Entrance

ˈentrəns ɪnˈtræns ˈentrəns ɪnˈtrɑːns

شکل جمع:

entrances

معنی entrance | جمله با entrance

noun countable

ورود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to make an entrance

وارد شدن

She smiled upon her entrance into the room.

هنگام ورود به اتاق لبخند زد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He made an entrance through the window.

او از پنجره داخل شد.

the entrance of the army into the city

ورود قشون به شهر

the country's entrance into war

ورود کشور به جنگ

entrance fee

ورودیه

entrance ticket

بلیط ورودی

noun countable

مدخل، ورودی، درب مدخل، دروازه دخول

All entrances to the city were guarded by armed men.

کلیه‌ی راه‌های ورود به شهر توسط قراولان مسلح پاسداری می‌شد.

We passed through a narrow entrance.

از مدخل باریکی رد شدیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

For the child, books were the entrance to a new world.

برای آن کودک کتاب دری بود به یک دنیای جدید.

verb - transitive

مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، شیفته کردن

The beauty of the land entranced them.

زیبایی آن سرزمین آنان را مفتون کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد entrance

لغات هم‌خانواده entrance

سوال‌های رایج entrance

شکل جمع entrance چی میشه؟

شکل جمع entrance در زبان انگلیسی entrances است.

ارجاع به لغت entrance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entrance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entrance

لغات نزدیک entrance

پیشنهاد بهبود معانی