آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Entrance

    ˈentrəns ɪnˈtræns ˈentrəns ɪnˈtrɑːns

    شکل جمع:

    entrances

    معنی entrance | جمله با entrance

    noun countable A2

    اجازه ورود، حق ورود

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده
    noun countable

    ورود

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    to make an entrance

    وارد شدن

    She smiled upon her entrance into the room.

    هنگام ورود به اتاق لبخند زد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He made an entrance through the window.

    او از پنجره داخل شد.

    the entrance of the army into the city

    ورود قشون به شهر

    the country's entrance into war

    ورود کشور به جنگ

    entrance fee

    ورودیه

    entrance ticket

    بلیط ورودی

    noun countable

    مدخل، ورودی، درب مدخل، دروازه دخول

    All entrances to the city were guarded by armed men.

    کلیه‌ی راه‌های ورود به شهر توسط قراولان مسلح پاسداری می‌شد.

    We passed through a narrow entrance.

    از مدخل باریکی رد شدیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    For the child, books were the entrance to a new world.

    برای آن کودک کتاب دری بود به یک دنیای جدید.

    verb - transitive

    مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، شیفته کردن

    The beauty of the land entranced them.

    زیبایی آن سرزمین آنان را مفتون کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد entrance

    1. noun a way into a place
      Synonyms:
      way access entry opening door approach gate passage path avenue doorway gateway ingress inlet portal threshold hallway corridor passageway hall entryway lobby vestibule porch archway port portico staircase
      Antonyms:
      exit
    1. noun coming into a place; introduction
      Synonyms:
      entry access admission arrival approach introduction beginning start ingress passage penetration appearance importation import invasion admittance debut inception progress enrollment enlistment accession commencement initiation ingoing incoming adit entrée ingression outset baptism trespass
      Antonyms:
      departure exit leave conclusion
    1. verb captivate, hypnotize
      Synonyms:
      charm attract delight please fascinate enchant enthrall gladden mesmerize bewitch spellbind enrapture transport ravish hypnotize put in a trance anesthetize
      Antonyms:
      disgust repel turn off repulse

    لغات هم‌خانواده entrance

    • noun
      entrance, entrant, entry
    • verb - intransitive
      enter

    سوال‌های رایج entrance

    شکل جمع entrance چی میشه؟

    شکل جمع entrance در زبان انگلیسی entrances است.

    ارجاع به لغت entrance

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «entrance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entrance

    لغات نزدیک entrance

    • - entrails
    • - entrain
    • - entrance
    • - entrance fee
    • - entrant
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.