آخرین به‌روزرسانی:

Enlistment

American: enˈlɪstmənt British: ɪnˈlɪstmənt

شکل جمع:

enlistments

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

نام‌نویسی، سربازگیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

His enlistment in the air force was unexpected.

به خدمت درآمدن او در نیروی هوایی غیرمنتظره بود.

His 2-year enlistment ended.

دوران خدمت دوساله‌ی او به پایان رسید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enlistment

  1. noun conscription
    Synonyms:
    draft recruitment enrollment levy

ارجاع به لغت enlistment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enlistment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enlistment

لغات نزدیک enlistment

پیشنهاد بهبود معانی