Draft

dræft drɑːft
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    drafted
  • شکل سوم:

    drafted
  • سوم‌شخص مفرد:

    drafts
  • وجه وصفی حال:

    drafting
  • شکل جمع:

    drafts

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی draught است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
پیش‌نویس، چرک‌نویس، مسوده، طرح‌ اولیه، نوشته‌ یا طرح مقدماتی (قابل تجدید نظر) (نسخه ی اول و خطخوردگی دار هر چیز)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He carefully corrected his first draft and then made a second draft.
- او با دقت نسخه‌ی اول (انشای) خود را اصلاح کرد و سپس نسخه دوم را نوشت.
- a draft resolution
- پیش‌نویس قطعنامه (که می‌توان با مذاکره آن را تعدیل کرد)
- a badly drafted letter
- نامه‌ای که بد نوشته شده است.
- the draft of a contract
- پیش‌نویس قرارداد
noun countable
(بانکداری و پول) حواله، برات، برات‌کشی، حواله بین بانکی (در انگلیسی بریتانیایی)، سفته، سند قرضه، اوراق بهادار
- a bank draft
- حواله‌ی بانکی
- sight draft
- برات دیداری
noun countable
(ماهی‌‌گیری) مقدار ماهی گرفته شده در هر تور، به کشتی کشیدن تور ماهی گیری
- Not a single fish of all the draft was good for eating.
- حتی یکی از ماهی‌های درون تور هم به درد خوردن نمی‌خورد.
noun countable
کشش، حمال، تعدادی حیوان که چیزی را می‌کشند
- These animals make good beasts of draft.
- این حیوانات برای بارکشی مناسب هستند.
- a draft animal
- حیوان بارکش
noun countable
(مهندسی مکانیک) نیروی لازم برای کشیدن گاوآهن یا سایر وسایل، فشار به جلو، ظرفیت بارگیری، کشش بار
- the draft of a typical horse in each day
- بار ترابری شده توسط یک اسب معمولی در هر روز
noun countable
(نوشیدن) قلپ، جرعه، قرت، میزان داروی آبگونه که هر بار باید خورده شود، دوز، مقدار
- He swallowed the water in one draft.
- آب را با یک جرعه بالا کشید.
noun countable
(هوا یا دود) (دود سیگار) (میزان هوا یا دود که هر بار فرو برده می شود) پک، نفس، دم، استنشاق
- He took a draft and threw away the cigarette.
- او یک پک زد و سیگار را دور انداخت.
- He inhaled the cigarette smoke in long drafts.
- او دود سیگار را با پک‌های ممتدی فرو می‌داد.
noun countable
(کشتیرانی) (عمق آب مورد نیاز کشتی پر از بار برای آن که به کف دریا برخورد نکند.) آبخور، آب‌نشین، عمق قایق در زیر آب
- The ship was too deep of draught to enter small rivers.
- آبخور کشتی بیشتر از آن بود که بتواند وارد رودهای کوچک بشود.
- a ship of 10 meter draft
- یک کشتی با آب‌نشین ده متری
noun countable
(هوا) (جریان هوای سردی که در اتاق می‌وزد) (جریان هوا در یک فضای بسته) جریان، کوران، هواکش، جریان هوا، دستگاهی برای تنظیم جریان هوا
- The draft of air blowing in from the window.
- بادی که از پنجره به درون میوزید.
- Don't sit in the draft!
- در کوران ننشین!، جلو باد ننشین!
noun countable
(عامیانه) میزان آبجو (وغیره) که هر بار از بشکه کشیده می شود، (کشیده شده از بشکه) بشکه‌ای
- Draft beer is better than bottled beer.
- آبجو بشکه‌ای از آبجو بطری‌شده بهتر است.
noun countable
(نظامی) خدمت اجباری، خدمت نظام
- He was drafted into the army.
- او را به خدمت نظام بردند.
- a draft dodger
- کسی که از خدمت نظام طفره میرود
noun countable
(ورزش‌های حرفه‌ای) سهمیه‌ی هر تیم برای استخدام بازیکنان جدید
noun countable
(نامزدی انتخابات) برگزینی، انتخاب
- The republicans drafted him to run in the congressional elections.
- جمهوری خواهان او را فراخواندند که در انتخابات کنگره شرکت کند.
- He accepted his draft as senate candidate.
- او قبول کرد که نامزد انتخابات سنا بشود.
noun countable
میزان آبجو (وغیره) که هر بار از بشکه کشیده می شود
noun countable
دارو
- A draft whose ingredients also included opium.
- دارویی که اجزای آن شامل تریاک هم بود.
verb - transitive
پیش‌نویس کردن، چرک‌نویس کردن، طراحی اولیه کردن
- I drafted the letter and gave it to them to make the necessary changes and type it.
- نامه را پیش‌نویس کردم و به آن‌ها دادم تا پس از اعمال تغییرات لازم آن را ماشین کنند.
- I have already drafted two chapters of the book.
- من تاکنون دو فصل از کتاب را چرک‌نویس کرده‌ام.
verb - transitive
(کسی را برای هرگونه خدمت) فراخواستن، به خدمت زیر پرچم احضار کردن، فراخواندن (برای خدمت نظامی خصوصا در زمان جنگ)، برگزیدن
verb - transitive
(ورزش‌های حرفه‌ای) انتخاب کردن، برگزیدن (یک بازیکن حرفه‌ای جدید برای تیم)
adjective
(حیوان) باربر، بارکش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد draft

  1. noun something formulated; plan
    Synonyms: abstract, blueprint, delineation, outline, preliminary form, rough sketch, version
  2. noun check for paying money
    Synonyms: bank draft, bill, bond, cheque, coupon, debenture, IOU, letter of credit, money order, order, promissory note, receipt, warrant
  3. noun gust of air
    Synonyms: breeze, current, eddy, puff, wind
  4. noun military conscription
    Synonyms: allotment, assignment, call of duty, call-up, greetings, impressment, induction, letter from Uncle Sam, levy, lottery, recruiting, registration, roll call, selection, selective service
  5. noun drink of beverage
    Synonyms: drag, drain, drench, glass, peg, quaff, swallow, swig, swill
  6. verb formulate
    Synonyms: adumbrate, block out, characterize, compose, concoct, contrive, delineate, design, devise, draw, draw up, fabricate, fashion, forge, form, frame, invent, make, manufacture, outline, plan, prepare, project, rough, shape, skeleton, sketch
  7. verb select for military force
    Synonyms: call up, choose, conscribe, conscript, dragoon, enlist, enroll, impress, indite, induct, muster, press, recruit, sign on, sign up

Collocations

  • draft card

    (امریکا) برگ آماده به خدمت

  • on draft

    (آبجو و غیره) آماده‌ی کشیدن از بشکه

ارجاع به لغت draft

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «draft» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/draft

لغات نزدیک draft

پیشنهاد بهبود معانی