گذشتهی ساده:
draftedشکل سوم:
draftedسومشخص مفرد:
draftsوجه وصفی حال:
draftingشکل جمع:
draftsحالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی draught است.
پیشنویس، چرکنویس، مسوده، طرح اولیه، نوشته یا طرح مقدماتی (قابل تجدید نظر) (نسخه ی اول و خطخوردگی دار هر چیز)
He carefully corrected his first draft and then made a second draft.
او با دقت نسخهی اول (انشای) خود را اصلاح کرد و سپس نسخه دوم را نوشت.
a draft resolution
پیشنویس قطعنامه (که میتوان با مذاکره آن را تعدیل کرد)
a badly drafted letter
نامهای که بد نوشته شده است.
the draft of a contract
پیشنویس قرارداد
(بانکداری و پول) حواله، برات، براتکشی، حواله بین بانکی (در انگلیسی بریتانیایی)، سفته، سند قرضه، اوراق بهادار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a bank draft
حوالهی بانکی
sight draft
برات دیداری
(ماهیگیری) مقدار ماهی گرفته شده در هر تور، به کشتی کشیدن تور ماهی گیری
Not a single fish of all the draft was good for eating.
حتی یکی از ماهیهای درون تور هم به درد خوردن نمیخورد.
کشش، حمال، تعدادی حیوان که چیزی را میکشند
These animals make good beasts of draft.
این حیوانات برای بارکشی مناسب هستند.
a draft animal
حیوان بارکش
(مهندسی مکانیک) نیروی لازم برای کشیدن گاوآهن یا سایر وسایل، فشار به جلو، ظرفیت بارگیری، کشش بار
the draft of a typical horse in each day
بار ترابری شده توسط یک اسب معمولی در هر روز
(نوشیدن) قلپ، جرعه، قرت، میزان داروی آبگونه که هر بار باید خورده شود، دوز، مقدار
He swallowed the water in one draft.
آب را با یک جرعه بالا کشید.
(هوا یا دود) (دود سیگار) (میزان هوا یا دود که هر بار فرو برده می شود) پک، نفس، دم، استنشاق
He took a draft and threw away the cigarette.
او یک پک زد و سیگار را دور انداخت.
He inhaled the cigarette smoke in long drafts.
او دود سیگار را با پکهای ممتدی فرو میداد.
(کشتیرانی) (عمق آب مورد نیاز کشتی پر از بار برای آن که به کف دریا برخورد نکند.) آبخور، آبنشین، عمق قایق در زیر آب
The ship was too deep of draught to enter small rivers.
آبخور کشتی بیشتر از آن بود که بتواند وارد رودهای کوچک بشود.
a ship of 10 meter draft
یک کشتی با آبنشین ده متری
(هوا) (جریان هوای سردی که در اتاق میوزد) (جریان هوا در یک فضای بسته) جریان، کوران، هواکش، جریان هوا، دستگاهی برای تنظیم جریان هوا
The draft of air blowing in from the window.
بادی که از پنجره به درون میوزید.
Don't sit in the draft!
در کوران ننشین!، جلو باد ننشین!
(عامیانه) میزان آبجو (وغیره) که هر بار از بشکه کشیده می شود، (کشیده شده از بشکه) بشکهای
Draft beer is better than bottled beer.
آبجو بشکهای از آبجو بطریشده بهتر است.
(نظامی) خدمت اجباری، خدمت نظام
He was drafted into the army.
او را به خدمت نظام بردند.
a draft dodger
کسی که از خدمت نظام طفره میرود
(ورزشهای حرفهای) سهمیهی هر تیم برای استخدام بازیکنان جدید
(نامزدی انتخابات) برگزینی، انتخاب
The republicans drafted him to run in the congressional elections.
جمهوری خواهان او را فراخواندند که در انتخابات کنگره شرکت کند.
He accepted his draft as senate candidate.
او قبول کرد که نامزد انتخابات سنا بشود.
میزان آبجو (وغیره) که هر بار از بشکه کشیده می شود
دارو
A draft whose ingredients also included opium.
دارویی که اجزای آن شامل تریاک هم بود.
پیشنویس کردن، چرکنویس کردن، طراحی اولیه کردن
I drafted the letter and gave it to them to make the necessary changes and type it.
نامه را پیشنویس کردم و به آنها دادم تا پس از اعمال تغییرات لازم آن را ماشین کنند.
I have already drafted two chapters of the book.
من تاکنون دو فصل از کتاب را چرکنویس کردهام.
(کسی را برای هرگونه خدمت) فراخواستن، به خدمت زیر پرچم احضار کردن، فراخواندن (برای خدمت نظامی خصوصا در زمان جنگ)، برگزیدن
(ورزشهای حرفهای) انتخاب کردن، برگزیدن (یک بازیکن حرفهای جدید برای تیم)
(حیوان) باربر، بارکش
(امریکا) برگ آماده به خدمت
(آبجو و غیره) آمادهی کشیدن از بشکه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «draft» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/draft