فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Draft

dræft drɑːft

گذشته‌ی ساده:

drafted

شکل سوم:

drafted

سوم‌شخص مفرد:

drafts

وجه وصفی حال:

drafting

شکل جمع:

drafts

توضیحات:

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی draught است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

پیش‌نویس، چرک‌نویس، مسوده، طرح‌ اولیه، نوشته‌ یا طرح مقدماتی (قابل تجدید نظر) (نسخه ی اول و خطخوردگی دار هر چیز)

He carefully corrected his first draft and then made a second draft.

او با دقت نسخه‌ی اول (انشای) خود را اصلاح کرد و سپس نسخه دوم را نوشت.

a draft resolution

پیش‌نویس قطعنامه (که می‌توان با مذاکره آن را تعدیل کرد)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a badly drafted letter

نامه‌ای که بد نوشته شده است.

the draft of a contract

پیش‌نویس قرارداد

noun countable

(بانکداری و پول) حواله، برات، برات‌کشی، حواله بین بانکی (در انگلیسی بریتانیایی)، سفته، سند قرضه، اوراق بهادار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a bank draft

حواله‌ی بانکی

sight draft

برات دیداری

noun countable

(ماهی‌‌گیری) مقدار ماهی گرفته شده در هر تور، به کشتی کشیدن تور ماهی گیری

Not a single fish of all the draft was good for eating.

حتی یکی از ماهی‌های درون تور هم به درد خوردن نمی‌خورد.

noun countable

کشش، حمال، تعدادی حیوان که چیزی را می‌کشند

These animals make good beasts of draft.

این حیوانات برای بارکشی مناسب هستند.

a draft animal

حیوان بارکش

noun countable

(مهندسی مکانیک) نیروی لازم برای کشیدن گاوآهن یا سایر وسایل، فشار به جلو، ظرفیت بارگیری، کشش بار

the draft of a typical horse in each day

بار ترابری شده توسط یک اسب معمولی در هر روز

noun countable

(نوشیدن) قلپ، جرعه، قرت، میزان داروی آبگونه که هر بار باید خورده شود، دوز، مقدار

He swallowed the water in one draft.

آب را با یک جرعه بالا کشید.

noun countable

(هوا یا دود) (دود سیگار) (میزان هوا یا دود که هر بار فرو برده می شود) پک، نفس، دم، استنشاق

He took a draft and threw away the cigarette.

او یک پک زد و سیگار را دور انداخت.

He inhaled the cigarette smoke in long drafts.

او دود سیگار را با پک‌های ممتدی فرو می‌داد.

noun countable

(کشتیرانی) (عمق آب مورد نیاز کشتی پر از بار برای آن که به کف دریا برخورد نکند.) آبخور، آب‌نشین، عمق قایق در زیر آب

The ship was too deep of draught to enter small rivers.

آبخور کشتی بیشتر از آن بود که بتواند وارد رودهای کوچک بشود.

a ship of 10 meter draft

یک کشتی با آب‌نشین ده متری

noun countable

(هوا) (جریان هوای سردی که در اتاق می‌وزد) (جریان هوا در یک فضای بسته) جریان، کوران، هواکش، جریان هوا، دستگاهی برای تنظیم جریان هوا

The draft of air blowing in from the window.

بادی که از پنجره به درون میوزید.

Don't sit in the draft!

در کوران ننشین!، جلو باد ننشین!

noun countable

(عامیانه) میزان آبجو (وغیره) که هر بار از بشکه کشیده می شود، (کشیده شده از بشکه) بشکه‌ای

Draft beer is better than bottled beer.

آبجو بشکه‌ای از آبجو بطری‌شده بهتر است.

noun countable

(نظامی) خدمت اجباری، خدمت نظام

He was drafted into the army.

او را به خدمت نظام بردند.

a draft dodger

کسی که از خدمت نظام طفره میرود

noun countable

(ورزش‌های حرفه‌ای) سهمیه‌ی هر تیم برای استخدام بازیکنان جدید

noun countable

(نامزدی انتخابات) برگزینی، انتخاب

The republicans drafted him to run in the congressional elections.

جمهوری خواهان او را فراخواندند که در انتخابات کنگره شرکت کند.

He accepted his draft as senate candidate.

او قبول کرد که نامزد انتخابات سنا بشود.

noun countable

میزان آبجو (وغیره) که هر بار از بشکه کشیده می شود

noun countable

دارو

A draft whose ingredients also included opium.

دارویی که اجزای آن شامل تریاک هم بود.

verb - transitive

پیش‌نویس کردن، چرک‌نویس کردن، طراحی اولیه کردن

I drafted the letter and gave it to them to make the necessary changes and type it.

نامه را پیش‌نویس کردم و به آن‌ها دادم تا پس از اعمال تغییرات لازم آن را ماشین کنند.

I have already drafted two chapters of the book.

من تاکنون دو فصل از کتاب را چرک‌نویس کرده‌ام.

verb - transitive

(کسی را برای هرگونه خدمت) فراخواستن، به خدمت زیر پرچم احضار کردن، فراخواندن (برای خدمت نظامی خصوصا در زمان جنگ)، برگزیدن

verb - transitive

(ورزش‌های حرفه‌ای) انتخاب کردن، برگزیدن (یک بازیکن حرفه‌ای جدید برای تیم)

adjective

(حیوان) باربر، بارکش

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد draft

  1. noun something formulated; plan
    Synonyms:
    plan outline version blueprint rough sketch preliminary form delineation abstract
  1. noun check for paying money
    Synonyms:
    cheque bill order money order coupon receipt warrant bank draft promissory note IOU letter of credit bond debenture
  1. noun gust of air
    Synonyms:
    wind breeze puff current eddy
  1. noun military conscription
    Synonyms:
    recruiting induction selection call-up impressment levy registration selective service allotment assignment lottery roll call call of duty letter from Uncle Sam greetings
  1. noun drink of beverage
    Synonyms:
    drink glass swallow swig quaff drain swill peg drench drag
  1. verb formulate
    Synonyms:
    form make shape frame fashion design plan devise prepare invent compose draw sketch outline project manufacture fabricate contrive delineate forge characterize block out concoct adumbrate
  1. verb select for military force
    Synonyms:
    recruit enlist conscript induct press muster enroll sign up sign on choose call up impress dragoon conscribe

Collocations

draft card

(امریکا) برگ آماده به خدمت

on draft

(آبجو و غیره) آماده‌ی کشیدن از بشکه

ارجاع به لغت draft

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «draft» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/draft

لغات نزدیک draft

پیشنهاد بهبود معانی