گذشتهی ساده:
impressedشکل سوم:
impressedسومشخص مفرد:
impressesوجه وصفی حال:
impressingتحتتأثیر قرار دادن، باقی گذاردن، نشان گذاردن، تأثیر کردن بر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
I was impressed by his speech.
نطق او مرا تحتتأثیر قرار داد.
The film impressed them favorably.
آن فیلم در آنان اثر مثبت باقی گذاشت.
Beliefs which have been impressed upon us in childhood.
باورهایی که در کودکی به ما القا شدهاند.
مهر زدن، فشردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to impress clay with a die
گل را با قالب نقشدار کردن
to impress a seal on wax
مهری را بر موم فشردن
All ten fingers are impressed on the fingerprint sheet.
هر ده انگشت روی ورقهی انگشتنگاری فشار داده میشوند.
مهر، نشان، اثر، نقش، طبع، نشان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impress» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impress