امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Buffalo

ˈbʌfəloʊ ˈbʌfələʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun plural
    گاو وحشی
    • - He tried to buffalo me but I soon caught on to his tricks.
    • - او سعی کرد مرا دستپاچه کند؛ ولی زودتر به ترفند او پی‌ بردم.
  • verb - transitive
    پریشان کردن، ترساندن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buffalo

  1. noun Large shaggy-haired brown bison of North American plains
    Synonyms: american-bison, American buffalo, bison-bison
  2. noun Any of several Old World animals resembling oxen including, e.g., water buffalo; Cape buffalo
    Synonyms: Old World buffalo

ارجاع به لغت buffalo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buffalo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/buffalo

لغات نزدیک buffalo

پیشنهاد بهبود معانی