گذشتهی ساده:
imprintedشکل سوم:
imprintedسومشخص مفرد:
imprintsوجه وصفی حال:
imprintingشکل جمع:
imprintsمهر زدن، نشاندن، گذاردن، زدن، منقوش کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to imprint paper with a seal
با مهر کاغذ را نقش انداختن
I imprinted a kiss on her forehead.
بوسهای بر پیشانی او نهادم.
a sight which was imprinted forever on her memory
منظرهای که برای همیشه در خاطرش نقش بسته بود
the imprint of starvation
تأثیر بارز گرسنگی
a book published under the imprint of Elmy Company
کتاب منتشرشده از سوی مؤسسهی علمی
گذشتهی ساده imprint در زبان انگلیسی imprinted است.
شکل سوم imprint در زبان انگلیسی imprinted است.
شکل جمع imprint در زبان انگلیسی imprints است.
وجه وصفی حال imprint در زبان انگلیسی imprinting است.
سومشخص مفرد imprint در زبان انگلیسی imprints است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «imprint» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/imprint