فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Symbol

ˈsɪmbl ˈsɪmbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    symbols

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    نشان، مظهر، علامت، نماد، رمز، اشاره، نماینده
    • - The dove is a symbol of peace.
    • - کبوتر نماد صلح است.
    • - Dragon is regarded as a symbol of power.
    • - اژدها نماد قدرت است.
  • verb - transitive
    حاکی بودن، دال بر چیزی بودن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد symbol

  1. noun letter, character, sign of written communication
    Synonyms: attribute, badge, denotation, design, device, emblem, figure, image, indication, logo, mark, motif, note, numeral, pattern, regalia, representation, stamp, token, type

لغات هم‌خانواده symbol

ارجاع به لغت symbol

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «symbol» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/symbol

لغات نزدیک symbol

پیشنهاد بهبود معانی