فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Badge

bædʒ bædʒ

گذشته‌ی ساده:

badged

شکل سوم:

badged

سوم‌شخص مفرد:

badges

وجه وصفی حال:

badging

شکل جمع:

badges

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

نشان، علامت (روی لباس و غیره)

the badge on the policeman's hat

نشان روی کلاه پاسبان

Postal employees have a special badge on their sleeves.

کارمندان پست نشان ویژه‌ای روی آستین خود دارند.

noun countable

نشان (که برای یک دستاورد خاص اعطا می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the red badge of courage

نشان قرمز شجاعت

He earned a merit badge for his wilderness survival skills.

او به خاطر مهارت‌های زنده ماندن در بیابان، نشان لیاقت دریافت کرد.

noun countable

مجازی مشخصه، علامت

Higher education is not always a badge of learning.

تحصیلات دانشگاهی همیشه علامت سواد نیست.

Kindness is often regarded as a universal badge of humanity.

مهربانی اغلب به عنوان مشخصه‌ی جهانی انسانیت در نظر گرفته می‌شود.

verb - transitive

نشان‌دار کردن

She proudly badged her backpack.

او با افتخار کوله‌پشتی‌اش را نشان‌دار کرد.

They decided to badge their product with a special logo.

آن‌ها تصمیم گرفتند محصول خود را با یک لوگوی خاص نشان‌دار کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد badge

  1. noun emblem worn
    Synonyms:
    sign symbol mark token identification insignia pin ribbon marker device medallion motto brand shield cordon scepter stamp

ارجاع به لغت badge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «badge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/badge

لغات نزدیک badge

پیشنهاد بهبود معانی