فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Token

ˈtoʊkn ˈtəʊkən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tokens

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive countable C1
    نشانه، نشان، علامت، نشانی، یادگاری، رمز، معجزه، علامت رمزی، کلمه رمزی، علامت مشخصه، یادگار، یادبود، اجازه ورود، بلیط ورود
  • noun verb - transitive countable
    نشانه
    • - This gift is a token of our gratitude.
    • - این هدیه نشان امتنان ما است.
    • - tokens of profound grief
    • - نشانه‌های حزن ژرف
    • - A white flag is a token of surrender.
    • - پرچم سفید علامت تسلیم است.
    • - a token given to her by her father
    • - هدیه‌ای که پدرش به او داده بود
    • - This is only a token of some of the things he can do.
    • - این فقط نمونه‌ای از برخی کارهایی است که او قادر به انجام آن‌هاست.
    • - a subway token
    • - ژتون (پشیزه) برای سوار شدن مترو
    • - a token resistance
    • - مقاومت جزئی
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد token

  1. noun indication, remembrance
    Synonyms: badge, clue, demonstration, earnest, evidence, expression, favor, gift, index, indicia, keepsake, manifestation, mark, memento, memorial, note, omen, pawn, pledge, presage, proof, relic, reminder, representation, sample, security, sign, significant, souvenir, symbol, symptom, trophy, warning, warrant

Collocations

  • in token of

    به عنوان نمونه، به نشان (چیزی)

Idioms

  • by the same token

    به‌همین‌طریق، به‌همین‌دلیل، همین‌طور

    به همین دلیل، بنابراین، همین‌طور

ارجاع به لغت token

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «token» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/token

لغات نزدیک token

پیشنهاد بهبود معانی