شکل جمع:
tokensنشان، نشانه، علامت، نماد، سمبل
This gift is a token of our gratitude.
این هدیه نشان امتنان ما است.
tokens of profound grief
نشانههای حزن ژرف
A white flag is a token of surrender.
پرچم سفید علامت تسلیم است.
انگلیسی بریتانیایی بن (برای خرید کالا و دریافت خدمات)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company issued tokens to employees.
این شرکت برای کارمندان بن صادر کرد.
I used a digital token to purchase a book online.
از بن دیجیتال برای خرید آنلاین کتاب استفاده کردم.
انگلیسی بریتانیایی ژتون، توکن (به جای پول)
He inserted a token into the vending machine.
ژتون را وارد دستگاه فروش خودکار کرد.
I found a subway token in my pocket.
یک توکن مترو در جیبم پیدا کردم.
کامپیوتر رمز (برای دسترسی)، توکن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
Without a valid token, the system will deny any attempts to retrieve or modify the protected data.
بدون رمز معتبر، سیستم هرگونه تلاش برای بازیابی یا اصلاح دادههای محافظتشده را رد میکند.
When logging in, the app sends an access token to verify your identity.
هنگام ورود به سیستم، نرمافزار برای تأیید هویت شما توکن دسترسی ارسال میکند.
زبانشناسی نمونه
The professor asked the students to identify the token that was repeated most often.
استاد از دانشجویان خواست تا نمونهای که اغلب تکرار میشد، شناسایی کنند.
Each token in the sentence holds a specific meaning within the context.
هر نمونه در جمله معنای خاصی در متن دارد.
توکن (رمزارزی که خودش بلاکچین مستقل ندارد)
I only have one token left in my cryptocurrency wallet.
فقط یک توکن در کیف پول رمزارزم باقی مانده است.
Investing in tokens has become increasingly popular.
سرمایهگذاری در توکنها بهطور فزایندهای محبوب شده است.
جزئی
The villagers presented a token resistance against the invading forces but soon retreated.
اهالی روستا در برابر نیروهای متجاوز مقاومت جزئی نشان دادند اما خیلی زود عقبنشینی کردند.
The company donated a token amount to charity.
این شرکت مبلغی جزئی را به خیریه اهدا کرد.
نمادین (با هدف نشان دادن نبود تبعیض)
Critics argue that appointing a token number of women to managerial jobs is merely a superficial effort at gender equality.
منتقدان معتقدند که انتصاب تعداد مشخصی از زنان در مشاغل مدیریتی صرفاً تلاشی نمادین برای برابری جنسیتی است.
The company hired the token female executive to improve their public image.
این شرکت مدیر اجرایی زن نمادین را برای بهبود تصویر عمومی خود استخدام کرد.
یادگاری، یادبود
a token given to her by her father
یادگاریای که پدرش به او داده بود
She gave him a small seashell as a token.
صدف کوچکی بهعنوان یادبود به او داد.
مشخصه
The token of her loyalty was evident in her unwavering support.
مشخصهی وفاداری او در حمایت بیدریغش مشهود بود.
Her smile was her token.
لبخندش مشخصهاش بود.
به عنوان نمونه، به نشان (چیزی)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «token» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/token