گذشتهی ساده:
indexedشکل سوم:
indexedسومشخص مفرد:
indexesوجه وصفی حال:
indexingشکل جمع:
indicesهمچنین میتوان از شکل جمع indexes به جای indices استفاده کرد.
نمایه، فهرست (راهنما) (در کتاب و غیره)
The index at the back of the book made it easy to find specific topics.
نمایهی پشت کتاب یافتن موضوعات خاص را آسان کرده است.
The index listed all the main characters in the novel.
همهی کاراکترهای اصلی رمان در فهرست لیست شدهاند.
شاخص
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the cost-of-living index
شاخص هزینهی زندگی
index of industrial production
شاخص تولید صنعتی
نشانه
Success is an index of ability.
موفقیت نشانهی توانایی است.
Foreign travel is an index of a country's economic prosperity.
مسافرت به خارج نشانهی رونق اقتصادی هر کشور است.
نمایه کردن، فهرست تهیه کردن برای، فهرست گذاشتن، دارای فهرست راهنما کردن، در فهرست راهنما وارد کردن (کتاب)، در فهرست آوردن، فهرست کردن (کلمه و غیره)
Many Persian books are not indexed.
بسیاری از کتابهای فارسی فهرست راهنما ندارند.
He indexed all the articles in the academic journal.
او برای تمام مقالات موجود در مجلهی دانشگاهی فهرست تهیه کرد.
کالبدشناسی اشاره، سبابه (انگشت)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
He used his index to point at the map.
او از انگشت اشارهاش برای اشاره به نقشه استفاده کرد.
She had a habit of twirling her index.
عادت داشت سبابهاش خود را بچرخاند.
نشانگر چیزی بودن
Wrinkles index advancing age.
چینوچروک نشانگر سالخوردگی است.
عقربه (در وسایل اندازهگیری)
The index on the thermometer pointed to a temperature of 80 degrees Fahrenheit.
عقربهی دماسنج دمای ۸۰ درجهی فارنهایت را نشان داد.
The index on the compass helped them navigate their way through the forest.
عقربهی روی قطبنما به آنها کمک کرد تا مسیر خود در جنگل را طی کنند.
راهنما، نمایه، شاخص، نما
index of permutation
(ریاضی) شاخص جایگشت
index set
(ریاضی) مجموعهی نمودگار، مجموعهی اندیس
کلمهی «index» در زبان فارسی به «نمایه»، «فهرست»، «شاخص» یا «نمایهنامه» ترجمه میشود؛ بسته به بافت و کاربرد، ممکن است معانی خاص دیگری هم پیدا کند.
«Index» واژهای چندمنظوره است که در زمینههای مختلف علمی، فنی، اقتصادی، آماری، کتابداری و رایانهای کاربرد دارد. هستهی معنایی این واژه به «نشانهگذاری، دستهبندی یا اشاره به محل اطلاعات» بازمیگردد. از این رو، در هر زمینهای، هدف آن آسانسازی دسترسی، مقایسه، یا تحلیل اطلاعات است. با وجود ظاهر سادهاش، «index» نقشی اساسی در سازماندهی و معنا دادن به دادهها دارد.
در علوم کتابداری و پژوهشی، «index» به فهرستی سازمانیافته از واژهها، مفاهیم یا موضوعات گفته میشود که در پایان یک کتاب یا مقاله ارائه میشود و به خواننده امکان میدهد محل دقیق اطلاعات را در متن بیابد. این نوع نمایهسازی نهتنها جستوجو در متن را آسانتر میکند، بلکه نشانگر دقت علمی و ساختارمند بودن اثر نیز هست. در کتابهای مرجع، نمایهها ابزاری حیاتی برای استفادهی مؤثرتر محسوب میشوند.
در حوزهی اقتصاد و آمار، «index» به «شاخص» ترجمه میشود؛ یعنی عددی که تغییرات نسبی در یک پدیدهی اقتصادی یا اجتماعی را در طول زمان نشان میدهد. شاخصهایی مانند شاخص قیمت مصرفکننده (CPI)، شاخص بورس، یا شاخص تولید صنعتی، ابزارهایی برای اندازهگیری رشد، تورم، یا رکود اقتصادیاند. این شاخصها به سیاستگذاران، تحلیلگران و سرمایهگذاران کمک میکنند تا شرایط و روندها را بهتر درک کرده و تصمیمگیری آگاهانهتری داشته باشند.
در دنیای رایانه، «index» مفهومی کلیدی در پایگاههای داده و موتورهای جستوجوست. در این زمینه، «ایندکس» به ساختاری گفته میشود که برای سریعتر کردن جستوجو و بازیابی اطلاعات در پایگاه دادهها طراحی شده است. به عنوان مثال، گوگل هنگام خزیدن در وبسایتها، از اطلاعات صفحات یک «ایندکس» میسازد تا بتواند پاسخ مناسب به جستوجوی کاربران را با سرعت بالا ارائه دهد. این ایندکسها همچون نقشههایی برای دادههای بزرگ عمل میکنند.
در علوم ریاضی و رایانش، واژهی «index» همچنین به عددی گفته میشود که موقعیت یک عنصر در یک لیست، آرایه یا دنباله را مشخص میکند. در این کاربرد، «اندیس» یا «عدد نمایه» رایجترین معادلهای فارسی است. بهعنوان مثال، اگر فهرستی از اعداد داشته باشیم، عدد اول در جایگاه ایندکس صفر قرار میگیرد (در بسیاری از زبانهای برنامهنویسی مانند Python یا C++).
«index» هرچند در ظاهر واژهای کاربردی و فنی به نظر میرسد، اما نقشی عمیق در نظمبخشی، تحلیل و دسترسی به اطلاعات دارد. چه در کتابی چاپی، چه در سامانهای رایانهای، چه در گزارشهای اقتصادی، نمایهسازی یا شاخصسازی ابزاری برای معنا دادن به دادهها و سادهسازی پیچیدگیهای اطلاعاتی است.
گذشتهی ساده index در زبان انگلیسی indexed است.
شکل سوم index در زبان انگلیسی indexed است.
شکل جمع index در زبان انگلیسی indices است.
وجه وصفی حال index در زبان انگلیسی indexing است.
سومشخص مفرد index در زبان انگلیسی indexes است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «index» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/index