آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ تیر ۱۴۰۴

    Index

    ˈɪndeks ˈɪndeks

    گذشته‌ی ساده:

    indexed

    شکل سوم:

    indexed

    سوم‌شخص مفرد:

    indexes

    وجه وصفی حال:

    indexing

    شکل جمع:

    indices

    توضیحات:

    همچنین می‌توان از شکل جمع indexes به‌ جای indices استفاده کرد.

    معنی index | جمله با index

    noun countable C1

    نمایه، فهرست (راهنما) (در کتاب و غیره)

    The index at the back of the book made it easy to find specific topics.

    نمایه‌ی پشت کتاب یافتن موضوعات خاص را آسان کرده است.

    The index listed all the main characters in the novel.

    همه‌ی کاراکترهای اصلی رمان در فهرست لیست شده‌اند.

    noun countable

    شاخص

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    the cost-of-living index

    شاخص هزینه‌ی زندگی

    index of industrial production

    شاخص تولید صنعتی

    noun countable

    نشانه

    Success is an index of ability.

    موفقیت نشانه‌ی توانایی است.

    Foreign travel is an index of a country's economic prosperity.

    مسافرت به خارج نشانه‌ی رونق اقتصادی هر کشور است.

    verb - transitive

    نمایه کردن، فهرست تهیه کردن برای، فهرست گذاشتن، دارای فهرست راهنما کردن، در فهرست راهنما وارد کردن (کتاب)، در فهرست آوردن، فهرست کردن (کلمه و غیره)

    Many Persian books are not indexed.

    بسیاری از کتاب‌های فارسی فهرست راهنما ندارند.

    He indexed all the articles in the academic journal.

    او برای تمام مقالات موجود در مجله‌ی دانشگاهی فهرست تهیه کرد.

    noun countable

    کالبدشناسی اشاره، سبابه (انگشت)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

    مشاهده

    He used his index to point at the map.

    او از انگشت اشاره‌اش برای اشاره به نقشه استفاده کرد.

    She had a habit of twirling her index.

    عادت داشت سبابه‌اش خود را بچرخاند.

    verb - transitive

    نشانگر چیزی بودن

    Wrinkles index advancing age.

    چین‌وچروک نشانگر سالخوردگی است.

    noun countable

    عقربه (در وسایل اندازه‌گیری)

    The index on the thermometer pointed to a temperature of 80 degrees Fahrenheit.

    عقربه‌ی دماسنج دمای ۸۰ درجه‌ی فارنهایت را نشان داد.

    The index on the compass helped them navigate their way through the forest.

    عقربه‌ی روی قطب‌نما به آن‌ها کمک کرد تا مسیر خود در جنگل را طی کنند.

    noun countable

    راهنما، نمایه، شاخص، نما

    index of permutation

    (ریاضی) شاخص جایگشت

    index set

    (ریاضی) مجموعه‌ی نمودگار، مجموعه‌ی اندیس

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد index

    1. noun indication
      Synonyms:
      sign mark evidence clue symbol token indicator guide pointer needle basis rule model formula ratio symptom significant indicant hand indicia
    1. verb arrange, order
      Synonyms:
      order list record file tabulate catalogue alphabetize docket
      Antonyms:
      disorder disarrange disorganize

    سوال‌های رایج index

    معنی index به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «index» در زبان فارسی به «نمایه»، «فهرست»، «شاخص» یا «نمایه‌نامه» ترجمه می‌شود؛ بسته به بافت و کاربرد، ممکن است معانی خاص دیگری هم پیدا کند.

    «Index» واژه‌ای چندمنظوره است که در زمینه‌های مختلف علمی، فنی، اقتصادی، آماری، کتابداری و رایانه‌ای کاربرد دارد. هسته‌ی معنایی این واژه به «نشانه‌گذاری، دسته‌بندی یا اشاره به محل اطلاعات» بازمی‌گردد. از این رو، در هر زمینه‌ای، هدف آن آسان‌سازی دسترسی، مقایسه، یا تحلیل اطلاعات است. با وجود ظاهر ساده‌اش، «index» نقشی اساسی در سازمان‌دهی و معنا دادن به داده‌ها دارد.

    در علوم کتابداری و پژوهشی، «index» به فهرستی سازمان‌یافته از واژه‌ها، مفاهیم یا موضوعات گفته می‌شود که در پایان یک کتاب یا مقاله ارائه می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد محل دقیق اطلاعات را در متن بیابد. این نوع نمایه‌سازی نه‌تنها جست‌وجو در متن را آسان‌تر می‌کند، بلکه نشانگر دقت علمی و ساختارمند بودن اثر نیز هست. در کتاب‌های مرجع، نمایه‌ها ابزاری حیاتی برای استفاده‌ی مؤثرتر محسوب می‌شوند.

    در حوزه‌ی اقتصاد و آمار، «index» به «شاخص» ترجمه می‌شود؛ یعنی عددی که تغییرات نسبی در یک پدیده‌ی اقتصادی یا اجتماعی را در طول زمان نشان می‌دهد. شاخص‌هایی مانند شاخص قیمت مصرف‌کننده (CPI)، شاخص بورس، یا شاخص تولید صنعتی، ابزارهایی برای اندازه‌گیری رشد، تورم، یا رکود اقتصادی‌اند. این شاخص‌ها به سیاست‌گذاران، تحلیل‌گران و سرمایه‌گذاران کمک می‌کنند تا شرایط و روندها را بهتر درک کرده و تصمیم‌گیری آگاهانه‌تری داشته باشند.

    در دنیای رایانه، «index» مفهومی کلیدی در پایگاه‌های داده و موتورهای جست‌وجوست. در این زمینه، «ایندکس» به ساختاری گفته می‌شود که برای سریع‌تر کردن جست‌وجو و بازیابی اطلاعات در پایگاه داده‌ها طراحی شده است. به عنوان مثال، گوگل هنگام خزیدن در وب‌سایت‌ها، از اطلاعات صفحات یک «ایندکس» می‌سازد تا بتواند پاسخ مناسب به جست‌وجوی کاربران را با سرعت بالا ارائه دهد. این ایندکس‌ها همچون نقشه‌هایی برای داده‌های بزرگ عمل می‌کنند.

    در علوم ریاضی و رایانش، واژه‌ی «index» همچنین به عددی گفته می‌شود که موقعیت یک عنصر در یک لیست، آرایه یا دنباله را مشخص می‌کند. در این کاربرد، «اندیس» یا «عدد نمایه» رایج‌ترین معادل‌های فارسی است. به‌عنوان مثال، اگر فهرستی از اعداد داشته باشیم، عدد اول در جایگاه ایندکس صفر قرار می‌گیرد (در بسیاری از زبان‌های برنامه‌نویسی مانند Python یا C++).

    «index» هرچند در ظاهر واژه‌ای کاربردی و فنی به نظر می‌رسد، اما نقشی عمیق در نظم‌بخشی، تحلیل و دسترسی به اطلاعات دارد. چه در کتابی چاپی، چه در سامانه‌ای رایانه‌ای، چه در گزارش‌های اقتصادی، نمایه‌سازی یا شاخص‌سازی ابزاری برای معنا دادن به داده‌ها و ساده‌سازی پیچیدگی‌های اطلاعاتی است.

    گذشته‌ی ساده index چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده index در زبان انگلیسی indexed است.

    شکل سوم index چی میشه؟

    شکل سوم index در زبان انگلیسی indexed است.

    شکل جمع index چی میشه؟

    شکل جمع index در زبان انگلیسی indices است.

    وجه وصفی حال index چی میشه؟

    وجه وصفی حال index در زبان انگلیسی indexing است.

    سوم‌شخص مفرد index چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد index در زبان انگلیسی indexes است.

    ارجاع به لغت index

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «index» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/index

    لغات نزدیک index

    • - indeterminism
    • - indevout
    • - index
    • - index expurgatorius
    • - index finger
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.