گذشتهی ساده:
cluedشکل سوم:
cluedسومشخص مفرد:
cluesوجه وصفی حال:
cluingشکل جمع:
cluesشکل نوشتاری دیگر این لغت در وجه وصفی حال: clueing
سرنخ، نشانه، راهنمایی
If you give me a clue, I will solve the riddle.
اگر سرنخی به من بدهی معما را حل خواهم کرد.
The clue to our water problem is conservation.
کلید حل مسئلهی آب ما، صرفهجویی است.
The police searched the killer's house but found no clues.
پلیس خانهی قاتل را جستجو کرد؛ ولی مدرکی به دست نیاورد.
I have no clues as to the cause.
درمورد علت آن اصلاً روحم خبردار نیست.
سرنخ دادن، سرنخنویسی کردن (پازل)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She spent hours carefully cluing every word in the crossword.
او ساعتها وقت گذاشت تا با دقت برای هر واژهی جدول، سرنخ طراحی کند.
Good cluing can make even a simple puzzle fun and engaging.
سرنخ دادن خوب میتواند حتی معمایی ساده را هم جذاب و سرگرمکننده کند.
انگلیسی آمریکایی راهنمایی کردن، آگاه کردن، خبر دادن، اطلاع دادن
clue me on how it works.
درمورد طرز کار آن مرا راهنمایی کن.
The teacher clued the students about the importance of the upcoming exam.
معلم، دانشآموزان را دربارهی اهمیت امتحان پیشرو آگاه کرد.
گذشتهی ساده clue در زبان انگلیسی clued است.
شکل سوم clue در زبان انگلیسی clued است.
شکل جمع clue در زبان انگلیسی clues است.
وجه وصفی حال clue در زبان انگلیسی cluing است.
سومشخص مفرد clue در زبان انگلیسی clues است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clue» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clue