گذشتهی ساده:
indicatedشکل سوم:
indicatedسومشخص مفرد:
indicatesوجه وصفی حال:
indicatingنشان دادن، نمایان ساختن، اشاره کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The students laughter indicated their happiness.
خندهی شاگردان شادی آنها را نشان میداد.
The map indicates the location of his tomb.
نقشه محل مزار او را نشان میدهد.
نشانگر (چیزی) بودن، نشاندهنده (چیزی) بودن، دلالت بر (چیزی) داشتن، حاکی از (چیزی) بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His silence indicates consent.
سکوت او علامت رضایت است.
Fever indicates illness.
تب نشانهی بیماری است.
ایجاب کردن، ضروری ساختن
The scientists' conflicting findings indicate further research.
یافتههای متغایر دانشمندان، ضرورت پژوهش بیشتر را نشان میدهد.
A fabric for which dry cleaning is indicated.
پارچهای که باید خشکشویی شود.
پزشکی تجویز کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
Bed rest is indicated.
استراحت در بستر تجویز میشود.
بهطور مجمل بیان کردن، خاطرنشان کردن
to indicate guidelines for action
رهنمودهای کار را بیان کردن
(اتومبیل) راهنما زدن، با دست علامت دادن
He is indicating right.
او دارد راهنمای راست را میزند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «indicate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indicate