گذشتهی ساده:
indicatedشکل سوم:
indicatedسومشخص مفرد:
indicatesوجه وصفی حال:
indicatingنشان دادن، نمایان ساختن، اشاره کردن، نشانگر بودن، نشاندهنده بودن، دلالت داشتن، حاکی از چیزی بودن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The students laughter indicated their happiness.
خندهی شاگردان شادی آنها را نشان میداد.
His silence indicates consent.
سکوت او علامت رضایت است.
Fever indicates illness.
تب نشانهی بیماری است.
The map indicates the location of his tomb.
نقشه محل مزار او را نشان میدهد.
انگلیسی بریتانیایی راهنما زدن، علامت دادن، اشاره کردن (با راهنما)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is indicating right.
او دارد راهنمای راست را میزند.
You must indicate at least three seconds before turning.
باید حداقل سه ثانیه قبلاز پیچیدن راهنما بزنید.
نشان دادن، نمایش دادن، مشخص کردن، اعلام کردن (مقادیر توسط دستگاهها)
The thermostat indicates a rise in room temperature.
ترموستات، افزایش دمای اتاق را نشان میدهد.
The fuel gauge indicates that the tank is almost empty.
نمایشگر بنزین مشخص میکند که باک تقریباً خالی است.
ایجاب کردن، ضروری دانستن، توصیه کردن، لازم دیدن، مناسب دانستن
Bed rest is indicated.
استراحت در بستر توصیه میشود.
A fabric for which dry cleaning is indicated.
پارچهای که باید خشکشویی شود.
The scientists' conflicting findings indicate further research.
یافتههای متغایر دانشمندان، ضرورت پژوهش بیشتر را نشان میدهد.
بیان کردن، خاطرنشان کردن، ابراز کردن، اشاره کردن
He indicated a desire to cooperate.
او تمایل خود را برای همکاری ابراز کرد.
The letter indicated her intention to resign.
نامه، بر تمایل او برای استعفا اشاره میکرد.
to indicate guidelines for action
رهنمودهای کار را بیان کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «indicate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indicate