آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Indicator

    ˈɪndəkeɪt̬ər ˈɪndəkeɪtə

    شکل جمع:

    indicators

    معنی indicator | جمله با indicator

    noun countable C2

    شاخص، نماگر، نمایانگر، علامت، نشانگر

    The unemployment rate is an important economic indicator.

    نرخ بیکاری شاخص اقتصادی مهمی است.

    Gross domestic product (GDP) is a commonly used indicator of economic growth.

    تولید ناخالص داخلی (GDP) شاخص نماگر رشد اقتصادی است.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی راهنما (چراغ)

    indicator, راهنما (چراغ)

    در انگلیسی آمریکایی از signal و turn signal استفاده می‌شود.

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    I always use my indicator when changing lanes on the highway.

    همیشه هنگام تغییر باند در بزرگراه از چراغ راهنما استفاده می‌کنم.

    The indicator lights are an important safety feature on any vehicle.

    چراغ‌های راهنما ویژگی ایمنی مهمی در هر وسیله‌ی نقلیه هستند.

    noun countable

    نشانگر، نمایشگر (دستگاهی که مقدار یا تغییر سطح و سرعت و غیره را نشان می‌دهد)

    The indicator on the thermostat showed the temperature was too high.

    نشانگر روی ترموستات دما را خیلی بالا نشان داد.

    The airplane’s altitude indicator helps pilots maintain proper height.

    نمایشگر ارتفاع هواپیما به خلبانان کمک می‌کند تا ارتفاع مناسب را حفظ کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an arrival and departure indicator in an airport

    نشانگر ورود و خروج هواپیماها در فرودگاه

    noun countable

    شیمی شناساگر، معرف (ماده‌‌ای که با کمک آن می‌توان تشخیص داد که یک محلول اسیدی است یا بازی)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

    مشاهده

    The indicator turned from blue to red, indicating the presence of an acid in the solution.

    شناساگر از آبی به قرمز تبدیل شد که نشان‌دهنده‌ی وجود اسید در محلول است.

    Litmus is an indicator of the presence of acid in a solution.

    لیتموس معرف وجود اسید در محلول است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد indicator

    1. noun sign
      Synonyms:
      mark symbol signal clue hint index guide warning beacon pointer meter gauge dial barometer
    1. noun a number or ratio (a value on a scale of measurement) derived from a series of observed facts; can reveal relative changes as a function of time
      Synonyms:
      sign index notice (as in a hotel) annunciator pointer bellwether forerunner symbol index number flowmeter indicant interferometer

    Collocations

    traffic indicator

    (انگلیس) چراغ راهنما، راهنما (امریکا: directional signal)

    لغات هم‌خانواده indicator

    • noun
      indication, indicator
    • adjective
      indicative
    • verb - transitive
      indicate

    سوال‌های رایج indicator

    معنی indicator به فارسی چی میشه؟

    واژه "indicator" در زبان انگلیسی به معنای "شاخص" یا "نشان‌گر" است و در زمینه‌های مختلف علمی، اقتصادی، اجتماعی و فنی به کار می‌رود. این کلمه به طور کلی به چیزی اشاره دارد که می‌تواند وضعیت، تغییرات یا روند خاصی را نمایش دهد. در ادامه به توضیحات بیشتری درباره معانی و کاربردهای این واژه می‌پردازیم.

    ۱. معانی و کاربردها

    الف) در علوم طبیعی و اجتماعی

    در علوم طبیعی، "indicator" معمولاً به ویژگی‌هایی اشاره دارد که می‌توانند وضعیت یا کیفیت یک سیستم را نشان دهند. به عنوان مثال، در علم محیط زیست، برخی از گونه‌های گیاهی یا جانوری به عنوان نشان‌گرهای زیست‌محیطی شناخته می‌شوند. این گونه‌ها می‌توانند تغییرات کیفیت آب یا خاک را نشان دهند.

    در علوم اجتماعی، شاخص‌ها می‌توانند برای اندازه‌گیری وضعیت اجتماعی یا اقتصادی یک کشور یا منطقه به کار بروند. به عنوان مثال، نرخ بیکاری، نرخ رشد اقتصادی و سطح تحصیلات از جمله شاخص‌های مهم در ارزیابی وضعیت اقتصادی یک کشور هستند.

    ب) در اقتصاد

    در اقتصاد، "indicator" به شاخص‌های اقتصادی اشاره دارد که برای تحلیل وضعیت اقتصادی یک کشور یا منطقه استفاده می‌شوند. به عنوان مثال، محصولات ناخالص داخلی (GDP)، نرخ تورم و تراز تجاری از جمله شاخص‌های کلیدی اقتصادی هستند که به تصمیم‌گیری‌های اقتصادی کمک می‌کنند.

    ج) در تکنولوژی و مهندسی

    در زمینه تکنولوژی و مهندسی، "indicator" می‌تواند به دستگاه‌ها یا ابزارهایی اشاره کند که برای نمایش وضعیت یک سیستم یا فرآیند به کار می‌روند. به عنوان مثال، در اتومبیل‌ها، نشان‌گرهای دما، فشار روغن و سطح سوخت از جمله نشان‌گرهایی هستند که وضعیت عملکرد خودرو را به راننده اطلاع می‌دهند.

    ۲. نکات جالب

    - نقش در تصمیم‌گیری: شاخص‌ها به عنوان ابزارهای مهم در تصمیم‌گیری به کار می‌روند. تحلیلگران اقتصادی و اجتماعی از این شاخص‌ها برای پیش‌بینی روندهای آینده و ارائه مشاوره به سیاست‌گذاران استفاده می‌کنند.

    - تنوع در نوع شاخص‌ها: شاخص‌ها می‌توانند کمی (عدد) یا کیفی (توصیفی) باشند. به عنوان مثال، نرخ بیکاری یک شاخص کمی است، در حالی که رضایت شغلی یک شاخص کیفی است.

    - شاخص‌های ترکیبی: برخی از شاخص‌ها ترکیبی از چندین شاخص دیگر هستند. به عنوان مثال، شاخص توسعه انسانی (HDI) ترکیبی از امید به زندگی، سطح تحصیلات و درآمد سرانه است و به عنوان معیاری برای ارزیابی سطح توسعه انسانی یک کشور به کار می‌رود.

    - نقش در پایش و ارزیابی: شاخص‌ها به عنوان ابزارهای پایش و ارزیابی در پروژه‌ها و برنامه‌های مختلف استفاده می‌شوند. آن‌ها به مدیران کمک می‌کنند تا پیشرفت پروژه‌ها را اندازه‌گیری کرده و در صورت نیاز تغییراتی را اعمال کنند.

    شکل جمع indicator چی میشه؟

    شکل جمع indicator در زبان انگلیسی indicators است.

    ارجاع به لغت indicator

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «indicator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indicator

    لغات نزدیک indicator

    • - indication
    • - indicative
    • - indicator
    • - indicia
    • - indict
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.