گذشتهی ساده:
guidedشکل سوم:
guidedسومشخص مفرد:
guidesوجه وصفی حال:
guidingشکل جمع:
guidesراهنما، رهبر، هادی
a tourist guide
راهنمای گردشگران
کتاب راهنما
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a guide to mathematics
کتاب راهنمای ریاضیات
راهنمایی کردن، هدایت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
He guided me through the building.
مرا در تمام ساختمان راهنمایی کرد.
The policeman guided the traffic.
پاسبان ترافیک را هدایت میکرد.
راهنمایی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «guide» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/guide