آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ بهمن ۱۴۰۳

    Guide

    ɡaɪd ɡaɪd ɡaɪd ɡaɪd

    گذشته‌ی ساده:

    guided

    شکل سوم:

    guided

    سوم‌شخص مفرد:

    guides

    وجه وصفی حال:

    guiding

    شکل جمع:

    guides

    معنی guide | جمله با guide

    noun countable B1

    راهنما، رهبر، هادی

    a tourist guide

    راهنمای گردشگران

    noun countable

    کتاب راهنما

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    a guide to mathematics

    کتاب راهنمای ریاضیات

    verb - transitive countable

    راهنمایی کردن، هدایت کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    He guided me through the building.

    مرا در تمام ساختمان راهنمایی کرد.

    The policeman guided the traffic.

    پاسبان ترافیک را هدایت می‌کرد.

    verb - intransitive countable

    راهنمایی کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد guide

    1. noun something that or someone who leads
      Synonyms:
      leader director model teacher captain standard example pattern mentor inspiration escort conductor pilot monitor adviser counselor controller pioneer scout vanguard ideal criterion design paradigm lodestar guiding spirit attendant convoy usher chaperon cicerone docent exhibitor pathfinder rudder superintendent genius genie lead
    1. noun information, instructions
      Synonyms:
      instructions sign clue guidebook handbook manual directory marker signal signpost pointer key tip-off print beacon lodestar landmark catalog compendium bible chapter and verse the book guiding light hot lead telltale the numbers vade mecum bellwether enchiridion no-no’s ABCs
    1. verb direct, lead
      Synonyms:
      lead control manage conduct oversee handle supervise instruct teach influence show advise govern regulate counsel train engineer marshal steer navigate pilot escort accompany convoy shepherd attend rule see maneuver command sway chaperon route quarterback contrive have a handle on usher beacon show the way spearhead coxswain superintend trailblaze
      Antonyms:
      mislead misguide neglect leave abandon

    سوال‌های رایج guide

    گذشته‌ی ساده guide چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده guide در زبان انگلیسی guided است.

    شکل سوم guide چی میشه؟

    شکل سوم guide در زبان انگلیسی guided است.

    شکل جمع guide چی میشه؟

    شکل جمع guide در زبان انگلیسی guides است.

    وجه وصفی حال guide چی میشه؟

    وجه وصفی حال guide در زبان انگلیسی guiding است.

    سوم‌شخص مفرد guide چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد guide در زبان انگلیسی guides است.

    ارجاع به لغت guide

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «guide» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/guide

    لغات نزدیک guide

    • - guidable
    • - guidance
    • - guide
    • - guide dog
    • - guide edge
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.