گذشتهی ساده:
scoutedشکل سوم:
scoutedسومشخص مفرد:
scoutsوجه وصفی حال:
scoutingشکل جمع:
scoutsدیدهبان، پیشاهنگ، شناساییکننده، مأمور شناسایی
Military scouts play a crucial role in gathering tactical intelligence.
مأموران شناسایی نظامی، نقش حیاتیای در جمعآوری اطلاعات تاکتیکی ایفا میکنند.
The scout observed enemy movements from a hidden location.
دیدهبان از مکانی مخفی حرکات دشمن را زیر نظر داشت.
استعدادیاب، مسئول جذب استعداد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Robert is a football scout.
روبرت مأمور شناسایی و استخدام فوتبالیستها است.
The company hired a special scout to find creative young designers.
شرکت، مسئول جذب استعداد ویژهای برای یافتن طراحان خلاق جوان استخدام کرد.
جستوجو کردن، سر زدن، دنبال چیزی گشتن، شناسایی کردن
He sent a rider ahead to scout the area.
سواری را جلو فرستاد تا آن ناحیه را دیدهوری کند.
The producer is scouting locations for his next film.
تهیهکننده درحال مکانیابی برای فیلم بعدیاش است.
to scout around for firewood
دنبال هیزم گشتن
انگلیسی بریتانیایی گروه پیشاهنگان، کانون پیشاهنگان، سازمان پیشاهنگی
She earned several badges during her time in the Scouts.
او در دوران عضویتش در سازمان پیشاهنگی چندین نشان دریافت کرد.
The local Scouts went camping in the mountains last weekend.
گروه پیشاهنگان محلی آخر هفتهی گذشته به کوهنوردی رفتند.
پیشاهنگ
A group of Scouts gathered around the campfire and sang songs.
گروهی از پیشاهنگان دور آتش اردو جمع شدند و آواز خواندند.
The new Scout was excited to receive his first badge.
پیشاهنگ جدید برای دریافت اولین نشانش هیجانزده بود.
گذشتهی ساده scout در زبان انگلیسی scouted است.
شکل سوم scout در زبان انگلیسی scouted است.
شکل جمع scout در زبان انگلیسی scouts است.
وجه وصفی حال scout در زبان انگلیسی scouting است.
سومشخص مفرد scout در زبان انگلیسی scouts است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scout» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scout