گذشتهی ساده:
scoutedشکل سوم:
scoutedسومشخص مفرد:
scoutsوجه وصفی حال:
scoutingشکل جمع:
scoutsپیشاهنگ، پیشاهنگی کردن، دیدهبانی کردن، عملیات اکتشافی کردن پوییدن، دیدهبان، مأمور اکتشاف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Robert is a football scout.
روبرت مأمور شناسایی و استخدام فوتبالیستها است.
He sent a rider ahead to scout the area.
سواری را جلو فرستاد تا آن ناحیه را دیدهوری کند.
to scout around for firewood
دنبال هیزم گشتن
گذشتهی ساده scout در زبان انگلیسی scouted است.
شکل سوم scout در زبان انگلیسی scouted است.
شکل جمع scout در زبان انگلیسی scouts است.
وجه وصفی حال scout در زبان انگلیسی scouting است.
سومشخص مفرد scout در زبان انگلیسی scouts است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scout» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scout