گذشتهی ساده:
ferretedشکل سوم:
ferretedسومشخص مفرد:
ferretsوجه وصفی حال:
ferretingشکل جمع:
ferretsجانورشناسی موش خرما، راسوی اهلی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
The ferret's playful antics always bring a smile to my face.
بازیگوشیهای راسوی اهلی همیشه لبخند بر لبانم میآورد.
I saw a cute ferret at the pet store.
من در فروشگاه حیوانات خانگی یک موش خرمای بامزه دیدم.
انگلیسی بریتانیایی جستجو کردن، دنبال چیزی گشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They ferreted a few rabbits and hunted three of them.
آنها به دنبال چند خرگوش رفتند و سهتای آنها را شکار کردند.
I could see her eyes ferret around the room, searching for her missing keys.
میتوانستم چشمهایش را ببینم که در اطراف اتاق در حال جستجوی کلیدهای گمشدهاش بودند.
انسان کنجکاو
As a ferret, I am constantly on the hunt for the truth.
همانند یک انسان کنجکاو، دائماً در جستجوی حقیقت هستم.
My sister is a ferret person.
خواهرم فردی کنجکاو است.
جستجو کردن، کشف کردن
The detective tried to ferret out the truth about the murder.
کارآگاه کوشید که حقایق مربوط به جنایت را جستجو کند.
The scientist used a microscope to ferret out the tiny organisms in the water.
این دانشمند از یک میکروسکوپ برای کشف ترکیبهای کوچک در آب استفاده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ferret» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ferret