با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Detective

dɪˈtektɪv dɪˈtektɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    detectives

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
کارآگاه، (شهربانی) مامور آگاهی، پلیس قضایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a private detective
- کارآگاه خصوصی
- She is a detective on the police force.
- او کارآگاه نیروی پلیس است.
adjective
کارآگاهی، پلیسی
- a detective novel
- رمانی پلیسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد detective

  1. noun investigator of crime
    Synonyms: agent, analyst, bird dog, bloodhound, bull, constable, cop, dick, eavesdropper, eye, fed, fink, flatfoot, gumshoe, informer, nark, peeper, P. I., plainclothes officer, police officer, private eye, private investigator, prosecutor, reporter, roper, scout, sergeant, shadow, shamus, Sherlock Holmes, shoofly, sleuth, slewfoot, snoop, spy, tail

لغات هم‌خانواده detective

ارجاع به لغت detective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «detective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/detective

لغات نزدیک detective

پیشنهاد بهبود معانی