با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Constable

ˈkɑːnstəbl ˈkʌnstəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    constables

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پاسبان، افسر ارتش، پاسبان محلی، (در قرون وسطی) رئیس دربار، فرمانده گارد سلطنتی، فرمانده قلعه، دژدار، کوتوال، (انگلیس) پاسبان، ضابط، (امریکا) پلیس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- A police constable is handling all inquiries.
- پاسبانی در حال رسیدگی به تمام تحقیقات است.
- The constable was on leave and wearing civilian clothes.
- افسر ارتش در مرخصی بود و لباس غیرنظامی بر تن داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد constable

  1. noun A member of a law-enforcement agency
    Synonyms: law, police officer, bluecoat, finest, officer, patrolman, patrolwoman, peace officer, police, policeman, police-constable, policewoman, cop, bull, copper, flatfoot, fuzz, gendarme, heat, man, bobby, peeler
  2. noun English landscape painter (1776-1837)
    Synonyms: john constable

ارجاع به لغت constable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/constable

لغات نزدیک constable

پیشنهاد بهبود معانی