آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ آذر ۱۴۰۲

    Man

    mæn mæn

    گذشته‌ی ساده:

    manned

    شکل سوم:

    manned

    سوم‌شخص مفرد:

    mans

    وجه وصفی حال:

    manning

    شکل جمع:

    men

    معنی man | جمله با man

    noun countable A1

    انسان، آدم، فرد، مرد، شخص، بشر، نفر، آدمی، نوع بشر، بنی آدم، بشریت، نژاد بشر، رفیق

    Man is a greedy beast.

    انسان حیوان آزمندی است.

    primitive man

    انسان اولیه

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    all men are (like) organs of the same body

    بنی‌آدم اعضای یکدیگرند

    Be a man and don't be afraid of anything!

    مرد باش و از هیچ چیز نترس!

    an experienced man

    یک مرد باتجربه

    a young man

    یک مرد جوان

    In our office men outnumber women.

    در اداره‌ی ما تعداد مردها از زن‌ها بیشتر است.

    But my good man, what business of yours is that!

    آخه رفیق، این موضوع به شما چه ربطی داره!

    this man and that woman

    این مرد و آن زن

    Man the guns!

    سر توپ‌ها نفر بگذارید!

    Man does not live by bread alone.

    (انجیل) بشر تنها برای غذا خوردن خلق نشده است.

    Is he the man for this job?

    آیا او مرد این کار هست؟

    noun countable

    معشوق، دلیر، جوانمرد، نیرومند

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    She meets her man secretly.

    او محرمانه معشوق مرد خود را ملاقات می‌کند.

    noun

    شوهر

    They soon became man and wife.

    چندی نپایید که آن‌ها زن و شوهر شدند.

    Her man divorced her.

    شوهرش او را طلاق داد.

    noun

    (معمولا جمع) ملوان، ناوی، سرباز، فرد (افراد)

    The enemy lost heavily in officers, men, and material.

    تلفات دشمن از نظر افسر، سرباز و مهمات سنگین بود.

    noun countable

    کارگر (مرد)، زیر دست، نوکر، مستخدم

    One of his men carried his suitcases.

    یکی از مستخدمانش چمدان‌های او را حمل می‌کرد.

    noun

    (تیم ورزشی) بازیکن، عضو تیم

    noun

    (شطرنج و چکرز و غیره) مهره

    O man, am I tired!

    آه که چقدر خسته هستم!

    man-of-war

    کشتی جنگی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    merchantman

    کشتی بازرگانی

    Come, come, my man, don't get upset!

    ای بابا - بیا قهر نکن!

    verb - transitive

    (خود را) آماده کردن، تقویت کردن، قوت قلب دادن

    to man oneself for an ordeal

    خود را برای مشقت زیاد آماده کردن

    His encouraging words manned the refugees.

    حرف‌های تشویق‌آمیز او به آوارگان قوت قلب داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This boat can be manned by a small crew.

    نفرات کمی می‌توانند این کشتی را به کار بیندازند.

    verb - transitive

    کارگر دادن (به)، کارگری کردن (در)، کارگر گذاشتن (سر کار بخصوص)

    to man a ship

    (با کارگر) کشتی را اداره کردن

    verb - transitive

    اداره کردن، گرداندن (امور)

    the first manned spacecraft to land on the moon

    اولین فضاناو دارای سرنشین که در ماه فرود آمد

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد man

    1. noun male human
      Synonyms:
      guy he fellow gentleman Mr. sir father husband son brother boyfriend uncle grandfather papa spouse beau swain
      Antonyms:
      woman

    Collocations

    all men are created equal

    همه‌ی انسان‌ها برابر خلق شده‌اند.

    man proposes, god disposes

    انسان درخواست می‌کند و خدا می‌بخشد.

    to the last man

    تا نفر آخر

    Idioms

    a man is known by the company he keeps

    انسان را از روی دوستانش می‌توان شناخت.

    as a man (or as one man)

    به‌اتفاق، همه باهم، دسته‌جمعی

    be one's own man

    1- آزاد و مستقل بودن 2- هشیار و آگاه بودن، مشاعر خود را در اختیار داشتن

    ارباب خود بودن، زیر نفوذ کسی نبودن، خود استوار بودن

    man and boy

    در ابتدا مثل پسر و سپس مثل مرد

    to a man

    جملگی، همه، همه بدون استثنا

    لغات هم‌خانواده man

    • noun
      man, manhood, mankind
    • adjective
      manly, manned, mannish
    • verb - transitive
      man
    • adverb
      manfully

    سوال‌های رایج man

    گذشته‌ی ساده man چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده man در زبان انگلیسی manned است.

    شکل سوم man چی میشه؟

    شکل سوم man در زبان انگلیسی manned است.

    شکل جمع man چی میشه؟

    شکل جمع man در زبان انگلیسی men است.

    وجه وصفی حال man چی میشه؟

    وجه وصفی حال man در زبان انگلیسی manning است.

    سوم‌شخص مفرد man چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد man در زبان انگلیسی mans است.

    ارجاع به لغت man

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «man» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/man

    لغات نزدیک man

    • - mammy
    • - mammy wagon (or bus)
    • - man
    • - man (or woman) of his (or her) word
    • - man about town
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.