فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Husband

ˈhʌzbənd ˈhʌzbənd

گذشته‌ی ساده:

husbanded

شکل سوم:

husbanded

سوم‌شخص مفرد:

husbands

وجه وصفی حال:

husbanding

شکل جمع:

husbands

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb A1

شوهر، شوی، کشاورز، گیاه پرطاقت، نر، شخم زدن، کاشتن، باغبانی کردن، شوهردادن، جفت کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Mehri's husband is a physician.

شوهر مهری دکتر است.

We ought to husband the country's natural resources.

باید از منابع طبیعی کشور مدبرانه بهره‌برداری کنیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The waters of the two rivers were husbanded for the benefit of the farmers.

آب‌های آن دو رودخانه به نفع کشاورزان بهره‌برداری شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد husband

  1. noun married man
    Synonyms:
    spouse partner mate other half hubby companion helpmate groom bridegroom monogamist monogynist consort
    Antonyms:
    wife

Collocations

husband and wife

زن و شوهر، زوج

ارجاع به لغت husband

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «husband» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/husband

لغات نزدیک husband

پیشنهاد بهبود معانی