گذشتهی ساده:
husbandedشکل سوم:
husbandedسومشخص مفرد:
husbandsوجه وصفی حال:
husbandingشکل جمع:
husbandsشوهر، شوی، کشاورز، گیاه پرطاقت، نر، شخم زدن، کاشتن، باغبانی کردن، شوهردادن، جفت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Mehri's husband is a physician.
شوهر مهری دکتر است.
We ought to husband the country's natural resources.
باید از منابع طبیعی کشور مدبرانه بهرهبرداری کنیم.
The waters of the two rivers were husbanded for the benefit of the farmers.
آبهای آن دو رودخانه به نفع کشاورزان بهرهبرداری شد.
زن و شوهر، زوج
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «husband» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/husband