گذشتهی ساده:
consortedشکل سوم:
consortedسومشخص مفرد:
consortsوجه وصفی حال:
consortingشکل جمع:
consortsهمسر، شریک، مصاحب، همنشین شدن، جور کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The Queen and her consort attended the banquet.
ملکه و شوهرش در ضیافت حضور یافتند.
His brother is consorting with thieves.
برادرش با دزدان نشست و برخاست میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «consort» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consort