آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۱ مهر ۱۴۰۴

    Accord

    əˈkɔːrd əˈkɔːd

    گذشته‌ی ساده:

    accorded

    شکل سوم:

    accorded

    سوم‌شخص مفرد:

    accords

    وجه وصفی حال:

    according

    شکل جمع:

    accords

    معنی accord | جمله با accord

    noun countable uncountable

    حقوق توافق‌نامه، پیمان، معاهده، قرارداد، موافقت‌نامه، عهدنامه، تفاهم‌نامه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    The trade accord between the two countries will boost their economies.

    قرارداد تجاری میان دو کشور، اقتصاد آن‌ها را تقویت خواهد کرد.

    A cultural accord was reached to promote mutual understanding.

    تفاهم‌نامه‌ی فرهنگی‌ای برای گسترش درک متقابل به امضا رسید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They gave money on their own accord.

    آن‌ها بنا به خواسته‌ی خودشان پول اهدا کردند.

    verb - transitive formal C2

    اعطا کردن، بخشیدن، احترام نهادن، گرامی داشتن، مورد احترام قرار دادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The soldiers were accorded great respect by the local people.

    سربازان از سوی مردم محلی مورد احترام زیادی قرار گرفتند.

    Such privileges are accorded only to senior members of the organization.

    چنین امتیازهایی فقط به اعضای ارشد سازمان اعطا می‌شود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was accorded much courtesy.

    به او احترام زیادی گذاشتند.

    His behaviour does not accord with his words.

    رفتارش با حرف‌هایش جور در نمی‌آید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد accord

    1. noun agreement, mutual understanding (often written)
      Synonyms:
      agreement accordance harmony understanding concurrence conformity rapport sympathy reconciliation treaty pact deal okay correspondence concord unanimity concert congruence 10-4 good vibes good vibrations
      Antonyms:
      disagreement opposition denial refusal antagonism dissension
    1. verb give approval, grant
      Synonyms:
      give allow grant admit concede award present confer render bestow tender accede acquiesce endow vouchsafe
      Antonyms:
      disapprove deny refuse oppose disallow question challenge argue withhold
    1. verb come to agreement
      Synonyms:
      agree concur assent conform correspond match fit suit tally harmonize jibe square affirm
      Antonyms:
      disagree deny contest withhold

    Collocations

    in accord with

    (بر) طبق، به پیروی از

    of one's own accord

    به میل خود، داوطلبانه، بنا به خواسته خود

    the camp david accords

    توافق‌های کمپ دیوید

    reach an accord

    به توافق رسیدن

    with one accord

    متفقاً، به اتفاق، با هم، جملگی، یک‌دل و یک‌زبان

    Idioms

    with one accord

    با یکدلی

    سوال‌های رایج accord

    گذشته‌ی ساده accord چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده accord در زبان انگلیسی accorded است.

    شکل سوم accord چی میشه؟

    شکل سوم accord در زبان انگلیسی accorded است.

    شکل جمع accord چی میشه؟

    شکل جمع accord در زبان انگلیسی accords است.

    وجه وصفی حال accord چی میشه؟

    وجه وصفی حال accord در زبان انگلیسی according است.

    سوم‌شخص مفرد accord چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد accord در زبان انگلیسی accords است.

    ارجاع به لغت accord

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «accord» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accord

    لغات نزدیک accord

    • - accomplished actor
    • - accomplishment
    • - accord
    • - accordance
    • - accordant
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.