گذشتهی ساده:
accordedشکل سوم:
accordedسومشخص مفرد:
accordsوجه وصفی حال:
accordingشکل جمع:
accordsجورکردن، وفق دادن، آشتی دادن، تصفیه کردن، اصلاح کردن، موافقت کردن(با)، قبول کردن،سازگاری، موافقت، (موسیقی) توافق، هماهنگی،دلخواه، طیب خاطر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
His behaviour does not accord with his words.
رفتارش با حرفهایش جور در نمیآید.
He was accorded much courtesy.
به او احترام زیادی گذاشتند.
They gave money on their own accord.
آنها بنا به خواستهی خودشان پول اهدا کردند.
حقوق مصالحه، پیمان، قرار، پیمان غیررسمی بینالمللی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(بر) طبق، به پیروی از
به میل خود، داوطلبانه، بنا به خواسته خود
توافقهای کمپ دیوید
به توافق رسیدن
متفقاً، به اتفاق، با هم، جملگی، یکدل و یکزبان
با یکدلی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «accord» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accord