فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Congruence

ˈkɒnɡruːəns ˈkɒŋɡruənt

توضیحات:

همچنین می‌توان از congruency به‌ جای congruence استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

تناسب، سازگاری، توافق، وفاق، تطابق، هم‌راستایی، هم‌خوانی، هماهنگی

Her values are in congruence with the company’s mission.

ارزش‌های او با مأموریت شرکت هم‌راستا است.

There is no congruence between his dignified bearings and his silly writings.

بین رفتار موقرانه و نوشته‌های احمقانه‌ی او هیچ تطابقی وجود ندارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The congruency between their opinions on the matter was evident.

توافق بین نظرات آن‌ها در این مورد مشهود بود.

noun countable uncountable

ریاضی هندسه هم‌نهشتی، هم‌ارزی (نظریه‌ای که نشان می‌دهد دو عدد یا دو شکل هندسی ازنظر اندازه یا ویژگی‌های مشخص، برابر یا هم‌ارز هستند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The congruence of triangles ABC and DEF can be proved using the SSS rule.

هم‌نهشتی مثلث‌های ABC و DEF را می‌توان با قاعده‌ی SSS اثبات کرد.

In geometry, congruence is used to prove that two figures are exactly the same.

در هندسه از هم‌نهشتی برای اثبات یکسان بودن دقیق دو شکل استفاده می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد congruence

  1. noun the act or state of agreeing or conforming
    Synonyms:
    agreement harmony accordance conformity conformance correspondence congruity harmonization keeping conformation chime congruousness
    Antonyms:
    incongruity incongruousness

ارجاع به لغت congruence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «congruence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/congruence

لغات نزدیک congruence

پیشنهاد بهبود معانی