فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Chime

tʃaɪm tʃaɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chimed
  • شکل سوم:

    chimed
  • سوم شخص مفرد:

    chimes
  • وجه وصفی حال:

    chiming
  • شکل جمع:

    chimes

توضیحات

همچنین می‌توان از chimb به‌ جای chime استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive adverb
    (موسیقی) سنج، ترتیب زنگ‌های موسیقی، ساز یا موسیقی زنگی، صدای سنج ایجادکردن، ناقوس را به صدا درآوردن
    • - The chime of the cathedral bells can be heard from afar.
    • - آهنگ ناقوس‌های کلیسا از دور به گوش می‌رسد.
    • - the beautiful chiming of the clock at the city hall
    • - آهنگ زیبای ساعت ساختمان شهرداری
    • - What you say chimes in with what others say.
    • - حرف‌های شما با آنچه دیگران می‌گویند جور درمی‌آید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد chime

  1. verb ring, peal
    Synonyms: bell, bong, boom, clang, dong, jingle, knell, sound, strike, tinkle, tintinnabulate, toll

Phrasal verbs

  • chime in

    شرکت کردن در بحث

  • chime in with

    رابطه‌ی منطقی داشتن، جور آمدن با

ارجاع به لغت chime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chime

لغات نزدیک chime

پیشنهاد بهبود معانی