گذشتهی ساده:
chimedشکل سوم:
chimedسومشخص مفرد:
chimesوجه وصفی حال:
chimingشکل جمع:
chimesهمچنین میتوان از chimb به جای chime استفاده کرد.
(موسیقی) سنج، ترتیب زنگهای موسیقی، ساز یا موسیقی زنگی، صدای سنج ایجادکردن، ناقوس را به صدا درآوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The chime of the cathedral bells can be heard from afar.
آهنگ ناقوسهای کلیسا از دور به گوش میرسد.
the beautiful chiming of the clock at the city hall
آهنگ زیبای ساعت ساختمان شهرداری
What you say chimes in with what others say.
حرفهای شما با آنچه دیگران میگویند جور درمیآید.
شرکت کردن در بحث
رابطهی منطقی داشتن، جور آمدن با
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chime» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chime