آخرین به‌روزرسانی:

Chime

tʃaɪm tʃaɪm

گذشته‌ی ساده:

chimed

شکل سوم:

chimed

سوم‌شخص مفرد:

chimes

وجه وصفی حال:

chiming

شکل جمع:

chimes

توضیحات:

همچنین می‌توان از chimb به‌ جای chime استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

(موسیقی) سنج، ترتیب زنگ‌های موسیقی، ساز یا موسیقی زنگی، صدای سنج ایجادکردن، ناقوس را به صدا درآوردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The chime of the cathedral bells can be heard from afar.

آهنگ ناقوس‌های کلیسا از دور به گوش می‌رسد.

the beautiful chiming of the clock at the city hall

آهنگ زیبای ساعت ساختمان شهرداری

نمونه‌جمله‌های بیشتر

What you say chimes in with what others say.

حرف‌های شما با آنچه دیگران می‌گویند جور درمی‌آید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chime

  1. verb ring, peal
    Synonyms:
    sound ring strike jingle toll peal bell clang boom dong tinkle bong knell tintinnabulate

Phrasal verbs

chime in

شرکت کردن در بحث

chime in with

رابطه‌ی منطقی داشتن، جور آمدن با

ارجاع به لغت chime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chime

لغات نزدیک chime

پیشنهاد بهبود معانی