فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Knell

nel nel

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive

ناقوس عزا را به‌صدا درآوردن، صدای ضربه ناقوس، صدای زنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

His resignation was the death knell of my plans.

استعفای او ناقوس مرگ نقشه‌های من بود.

(Gray) the curfew tolls the knell of parting day.

ناقوس آوای مرگ روز‌گذران را می‌نوازد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the knelling of an owl

آواز شوم جغد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knell

  1. noun sound made by a bell
    Synonyms:
    signal death-bell
  1. verb make (bells) ring, often for the purposes of musical edification
    Synonyms:
    ring sound signal bell chime toll summon proclaim peal warning
  1. verb to give forth or cause to give forth a clear, resonant sound
    Synonyms:
    ring strike peal chime toll bong

ارجاع به لغت knell

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/knell

لغات نزدیک knell

پیشنهاد بهبود معانی