۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Summon

ˈsʌmən ˈsʌmən

گذشته‌ی ساده:

summoned

شکل سوم:

summoned

سوم‌شخص مفرد:

summons

وجه وصفی حال:

summoning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2

فراخوانی، احضار، فراخواستن، فراخواندن، احضار قانونی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

to summon a meeting

برای تشکیل جلسه فراخواندن

He was summoned to court.

به دادگاه احضار شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to summon a physician

دنبال دکتر فرستادن

to summon up one's courage for the battle

شجاعت خود را برای نبرد بسیج کردن

to summon up all of one's strength

همه‌ی نیروی خود را متمرکز کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد summon

  1. verb call to a place
    Synonyms:
    call invite ask request order command signal motion beckon muster convene assemble rally gather convoke cite charge invoke call in call together call upon send for call for call back direct recall ring hail rouse arouse mobilize enjoin conjure bid toll beep subpoena call forth call into action petition draw on draft
    Antonyms:
    send away dismiss

سوال‌های رایج summon

گذشته‌ی ساده summon چی میشه؟

گذشته‌ی ساده summon در زبان انگلیسی summoned است.

شکل سوم summon چی میشه؟

شکل سوم summon در زبان انگلیسی summoned است.

وجه وصفی حال summon چی میشه؟

وجه وصفی حال summon در زبان انگلیسی summoning است.

سوم‌شخص مفرد summon چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد summon در زبان انگلیسی summons است.

ارجاع به لغت summon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «summon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/summon

لغات نزدیک summon

پیشنهاد بهبود معانی