آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ مرداد ۱۴۰۴

    Recall

    rɪˈkɑːl ˈriːkɑːl rɪˈkɔːl ˈriːkɔːl

    گذشته‌ی ساده:

    recalled

    شکل سوم:

    recalled

    سوم‌شخص مفرد:

    recalls

    وجه وصفی حال:

    recalling

    شکل جمع:

    recalls

    معنی recall | جمله با recall

    verb - intransitive verb - transitive B2

    به یادآوردن، به خاطر آوردن

    Can you recall the name of the book you read last week?

    می‌توانی نام کتابی را که هفته‌ی گذشته خواندی به خاطر بیاوری؟

    I can't recall his name.

    نمی‌توانم نام او را به یاد بیاورم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I recall that during my childhood days ...

    به یاد دارم که در ایام طفولیت ...

    verb - transitive

    تداعی کردن، یادآور چیزی بودن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    The photograph recalls a happier time in their lives.

    این عکس یادآور دوران خوش‌تری از زندگی آن‌ها است.

    The architecture of the building recalls medieval castles.

    معماری این ساختمان، قلعه‌های قرون وسطی را تداعی می‌کند.

    verb - transitive

    فراخواندن، بازپس‌خواندن، بازگرداندن، احضار کردن

    Ford company recalled its 1996 trucks.

    کمپانی فورد کامیون‌های سال 1996 خود را فراخوان کرد.

    He was recalled to the headquarters for an important meeting.

    او برای جلسه‌ی مهمی به ستاد احضار شد.

    verb - transitive

    لغو کردن، معزول کردن، لغو کردن، ابطال کردن، پس گرفتن، فسخ کردن

    He recalled his offer.

    او پیشنهاد خود را پس گرفت.

    The airline recalled the flight due to technical issues.

    شرکت هواپیمایی پرواز را به‌دلیل مشکلات فنی لغو کرد.

    noun uncountable

    حافظه، قدرت یادآوری، توانایی یادآوری

    Improving your recall can help you perform better on exams.

    بهبود حافظه می‌تواند به شما کمک کند در امتحانات بهتر عمل کنید.

    She impressed everyone with her amazing recall of historical dates.

    او با توانایی یادآوری شگفت‌انگیز تاریخ‌ها، همه را تحت‌تأثیر قرار داد.

    noun singular countable

    فراخوانی، بازپس‌خوانی، بازگرداندن، احضار

    There was a recall of thousands of defective smartphones.

    بازپس‌خوانی هزاران گوشی هوشمند معیوب صورت گرفت.

    The ambassador’s recall caused a diplomatic stir.

    بازگرداندن سفیر باعث جنجال دیپلماتیک شد.

    noun singular countable

    سیاست برکناری از طریق رأی (پیش‌از موعد)

    The politician survived the recall by a narrow margin.

    سیاست‌مدار با فاصلهٔ کمی از رأی‌گیری برکناری جان سالم به در برد.

    The mayor faced a recall due to allegations of corruption.

    شهردار به‌دلیل اتهامات فساد با برکناری پیش‌از موعد مواجه شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد recall

    1. noun remembrance
      Synonyms:
      memory recollection reminiscence anamnesis
      Antonyms:
      forgetfulness
    1. noun request for return
      Synonyms:
      withdrawal cancellation revocation retraction repeal rescission annulment rescindment nullification recision
      Antonyms:
      restoration
    1. verb remember
      Synonyms:
      recollect mind retain think of call to mind look back reminisce evoke remind revive bring to mind bethink summon arouse awaken waken stir think back reinstate reintroduce ring a bell flash flash on call up cite come to one educe elicit extract nail it down reestablish retrospect rouse strike a note
      Antonyms:
      forget
    1. verb ask for return of offending thing
      Synonyms:
      withdraw retract revoke rescind repeal reverse cancel unsay take back call back call in lift discharge suspend dismiss annul nullify disqualify countermand dismantle recant abjure forswear palinode
      Antonyms:
      restore

    Collocations

    instantly recall

    فوراً به یاد آوردن

    سوال‌های رایج recall

    گذشته‌ی ساده recall چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده recall در زبان انگلیسی recalled است.

    شکل سوم recall چی میشه؟

    شکل سوم recall در زبان انگلیسی recalled است.

    شکل جمع recall چی میشه؟

    شکل جمع recall در زبان انگلیسی recalls است.

    وجه وصفی حال recall چی میشه؟

    وجه وصفی حال recall در زبان انگلیسی recalling است.

    سوم‌شخص مفرد recall چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد recall در زبان انگلیسی recalls است.

    ارجاع به لغت recall

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «recall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recall

    لغات نزدیک recall

    • - recalculation
    • - recalescence
    • - recall
    • - récamier
    • - recant
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.