آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Recall

rɪˈkɑːl ˈriːkɑːl rɪˈkɔːl ˈriːkɔːl

گذشته‌ی ساده:

recalled

شکل سوم:

recalled

سوم‌شخص مفرد:

recalls

وجه وصفی حال:

recalling

شکل جمع:

recalls

معنی recall | جمله با recall

verb - intransitive verb - transitive B2

به یادآوردن، به خاطر آوردن

Can you recall the name of the book you read last week?

می‌توانی نام کتابی را که هفته‌ی گذشته خواندی به خاطر بیاوری؟

I can't recall his name.

نمی‌توانم نام او را به یاد بیاورم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I recall that during my childhood days ...

به یاد دارم که در ایام طفولیت ...

verb - transitive

تداعی کردن، یادآور چیزی بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The photograph recalls a happier time in their lives.

این عکس یادآور دوران خوش‌تری از زندگی آن‌ها است.

The architecture of the building recalls medieval castles.

معماری این ساختمان، قلعه‌های قرون وسطی را تداعی می‌کند.

verb - transitive

فراخواندن، بازپس‌خواندن، بازگرداندن، احضار کردن

Ford company recalled its 1996 trucks.

کمپانی فورد کامیون‌های سال 1996 خود را فراخوان کرد.

He was recalled to the headquarters for an important meeting.

او برای جلسه‌ی مهمی به ستاد احضار شد.

verb - transitive

لغو کردن، معزول کردن، لغو کردن، ابطال کردن، پس گرفتن، فسخ کردن

He recalled his offer.

او پیشنهاد خود را پس گرفت.

The airline recalled the flight due to technical issues.

شرکت هواپیمایی پرواز را به‌دلیل مشکلات فنی لغو کرد.

noun uncountable

حافظه، قدرت یادآوری، توانایی یادآوری

Improving your recall can help you perform better on exams.

بهبود حافظه می‌تواند به شما کمک کند در امتحانات بهتر عمل کنید.

She impressed everyone with her amazing recall of historical dates.

او با توانایی یادآوری شگفت‌انگیز تاریخ‌ها، همه را تحت‌تأثیر قرار داد.

noun singular countable

فراخوانی، بازپس‌خوانی، بازگرداندن، احضار

There was a recall of thousands of defective smartphones.

بازپس‌خوانی هزاران گوشی هوشمند معیوب صورت گرفت.

The ambassador’s recall caused a diplomatic stir.

بازگرداندن سفیر باعث جنجال دیپلماتیک شد.

noun singular countable

سیاست برکناری از طریق رأی (پیش‌از موعد)

The politician survived the recall by a narrow margin.

سیاست‌مدار با فاصلهٔ کمی از رأی‌گیری برکناری جان سالم به در برد.

The mayor faced a recall due to allegations of corruption.

شهردار به‌دلیل اتهامات فساد با برکناری پیش‌از موعد مواجه شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد recall

  1. noun remembrance
    Antonyms:
  1. noun request for return
    Antonyms:
  1. verb remember
    Antonyms:

Collocations

instantly recall

فوراً به یاد آوردن

سوال‌های رایج recall

گذشته‌ی ساده recall چی میشه؟

گذشته‌ی ساده recall در زبان انگلیسی recalled است.

شکل سوم recall چی میشه؟

شکل سوم recall در زبان انگلیسی recalled است.

شکل جمع recall چی میشه؟

شکل جمع recall در زبان انگلیسی recalls است.

وجه وصفی حال recall چی میشه؟

وجه وصفی حال recall در زبان انگلیسی recalling است.

سوم‌شخص مفرد recall چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد recall در زبان انگلیسی recalls است.

ارجاع به لغت recall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recall

لغات نزدیک recall

پیشنهاد بهبود معانی