فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Countermand

ˌkaʊntərˈmænd ˌkaʊntəˈmɑːnd / / ˈkaʊntəmɑːnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun verb - transitive adverb
    فسخ کردن، لغو کردن، برگرداندن حکم صادره، ممنوع کردن
    • - You cannot countermand your superior officer!
    • - شما نمی‌توانید خلاف دستور افسر مافوق خود فرمان صادر کنید!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد countermand

  1. verb annul, cancel a command
    Synonyms: override, recall, repeal, rescind, retract, retreat, reverse, revoke
    Antonyms: allow, approve, permit, sanction

ارجاع به لغت countermand

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «countermand» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/countermand

لغات نزدیک countermand

پیشنهاد بهبود معانی