با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Retreat

rɪˈtriːt rɪˈtriːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    retreated
  • شکل سوم:

    retreated
  • سوم‌شخص مفرد:

    retreats
  • وجه وصفی حال:

    retreating
  • شکل جمع:

    retreats

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C2
عقب‌نشینی کردن، عقب کشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The enemy is retreating in every front.
- دشمن در همه‌ی جبهه‌ها درحال عقب‌نشینی است.
- The soldiers were forced to retreat as the enemy advanced.
- با پیشروی دشمن، سربازان مجبور به عقب‌نشینی شدند.
verb - intransitive C2
خلوت گزیدن، کناره‌گیری کردن
- Once again, Asghar retreated into a world of his own fantasies.
- اصغر دوباره به دنیای خیال‌پردازی‌اش بازگشت.
- I decided to retreat to the peaceful cabin in the woods to escape the chaos of the city.
- تصمیم گرفتم برای فرار از هرج‌ومرج شهر به کلبه‌ای آرام در جنگل خلوت گزینم.
verb - intransitive
دست کشیدن
- She had to retreat from her ambitious plans, realizing they were causing too much stress.
- او مجبور شد از برنامه‌های جاه‌طلبانه‌ی خود دست بکشد، زیرا متوجه شد که آن‌ها استرس زیادی ایجاد می‌کنند.
- The company decided to retreat from the risky investment strategy due to potential financial implications.
- این شرکت تصمیم گرفت به‌دلیل پیامدهای مالی بالقوه از استراتژی سرمایه‌گذاری پرخطر دست بکشد.
verb - intransitive
اقتصاد (قیمت) ریختن، برگشتن، کم شدن، کاهش یافتن
- The stock price retreated after reaching its peak yesterday.
- قیمت سهام پس‌از رسیدن به اوج خود در روز گذشته ریخت.
- The company's profits retreated significantly following the sudden drop in consumer demand.
- به‌دنبال کاهش ناگهانی تقاضای مصرف‌کننده، سود شرکت به میزان قابل‌توجهی کاهش یافت.
noun singular countable uncountable
عقب‌نشینی، پسروی، گریز
- the German retreat in the face of the British attack
- عقب‌نشینی آلمان‌ها در برابر حمله‌ی انگلیسی‌ها
- the final retreat of ice during the Third Ice Age
- پسروی نهایی یخ در دوران سوم یخبندان
- his retreat from the realities of life
- گریز از واقعیات زندگی
- the retreat of the forest
- پسروی جنگل
noun countable uncountable C2
خلوتگاه، پناهگاه، انزوا، گوشه‌ی عزلت، محل آرامش
- His weekend retreat is a Karaj garden.
- خلوتگاه آخر هفته‌ی او باغی در کرج است.
- A quiet village that has become a retreat for the city's writers and artists.
- دهکده‌ی آرامی که محل آرامش نویسندگان و هنرمندان شهر شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد retreat

  1. noun departure
    Synonyms: ebb, evacuation, flight, retirement, withdrawal
    Antonyms: advance, arrival, coming
  2. noun place one goes for peace
    Synonyms: adytum, ark, asylum, cell, cloister, convent, cover, covert, defense, den, habitat, harbor, haunt, haven, hermitage, hideaway, hiding place, ivory tower, port, privacy, refuge, resort, retirement, safe house, safe place, sanctuary, seclusion, security, shelter, solitude
  3. verb pull back, go away
    Synonyms: abandon, avoid, back, back away, back down, back off, back out, backtrack, beat it, cave in, decamp, depart, disengage, draw back, ebb, elude, escape, evacuate, evade, fall back, fold, give ground, go, go along with, go back, hand over, hide, keep aloof, keep apart, lay down, leave, move back, opt out, pull out, quail, quit, recede, recoil, reel, regress, relinquish, resign, retire, retrocede, retrograde, reverse, run, seclude oneself, sequester, shrink, start back, turn tail, vacate, withdraw
    Antonyms: advance, face, forge, meet

Collocations

  • in retreat

    1- درحال عقب‌نشینی 2- در خلوت

Idioms

  • beat a retreat

    1- (ارتش) زدن طبل عقب‌نشینی 2- با شتاب عقب‌نشینی‌کردن

ارجاع به لغت retreat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «retreat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/retreat

لغات نزدیک retreat

پیشنهاد بهبود معانی