آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Fold

    foʊld fəʊld

    گذشته‌ی ساده:

    folded

    شکل سوم:

    folded

    سوم‌شخص مفرد:

    folds

    وجه وصفی حال:

    folding

    شکل جمع:

    folds

    معنی fold | جمله با fold

    verb - transitive B1

    تازدن، برگرداندن (روی هم)، بالا زدن، (با تازدن روی هم) جمع کردن (و کنار گذاشتن)، روی هم تاکردن، به هم گره زدن، درهم کردن، (پرندگان و هواپیما) بال ها را به سینه چسباندن، بال ها را جمع کردن، در آغوش گرفتن، دربر گرفتن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The map of the treasure house had been folded in an old newspaper.

    نقشه‌ی گنجینه در روزنامه‌ی کهنه‌ای پیچیده شده بود.

    Fold the egg whites into the dough.

    سفیده‌های تخم‌مرغ را آهسته با خمیر مخلوط کنید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The wrestler folded up in agony.

    کشتی‌گیر از شدت درد به خود پیچید.

    He folded the letter in an envelope and mailed it.

    نامه را در پاکت گذاشت و پست کرد.

    The wings of this new aircraft can be folded back.

    بال‌های این هواپیمای جدید به عقب تا می‌شوند.

    The mother folded her child in her arms.

    مادر کودک خود را دربرگرفت.

    to fold one's arms

    دستها را درهم گره کردن (دست‌به‌سینه‌شدن)

    The hen folded its wings and crawled into the hole.

    مرغ بال‌های خود را جمع کرد و به درون سوراخ خزید.

    Pari folded away the blankets.

    پری پتوها را جمع کرد.

    He folded up his sleeves.

    آستین‌های خود را بالا زد.

    to fold a sheet of paper

    صفحه‌ی کاغذ را تاکردن

    She folded the tablecloth and put it in the suitcase.

    او رومیزی را تاکرد و در چمدان گذاشت.

    verb - transitive

    (شرکت یا مغازه یا اقدام و غیره) به هم خوردن، تعطیل شدن، برچیده شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Last year, the company folded.

    پارسال شرکت برچیده شد.

    verb - transitive

    (امریکا - عامیانه) شکست خوردن

    verb - intransitive

    تا شدن، دولا شدن(از خنده)

    noun countable

    تا، حصار، چین،، پلیسه،، (خطی که در اثر تاکردن ایجاد می شود) خط شلوار، چین و چروک، (جامه) پیله، پیلی، چروک، (انگلیس) دره ی کوچک، (زمین شناسی) چین، تاخوردگی،

    in the folds of her wavy hair

    در لابه‌لای گیسوان فرفری او

    the folds of her skirt

    چین‌های دامن او

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the folds around the fat old woman's mouth

    چین‌های دور دهان پیرزن چاق

    noun countable

    (دسته ای از مردم دارای عقاید یا علایق مشترک) هم دینان، هم مسلکان، مومنان، پیروان

    a folding chair

    صندلی تاشو

    He left the church but many years later he rejoined the fold.

    او کلیسا را ترک کرد؛ ولی سال‌ها بعد دوباره به هم‌دینان خود پیوست.

    noun countable

    آغل (گوسفند)، سرپناه، گوسفندگاه، حصار گوسفند، گله ی گوسفند

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fold

    1. noun double thickness
      Synonyms:
      layer lap turn crease wrinkle ridge groove loop ply gathering plait pleat overlap bend tuck furrow ruffle pucker rimple crimp crinkle rumple ruck flexure flection convolution corrugation plica cockle dog’s ear knife-edge lapel plication plicature rivel ruche shirring smocking circumvolution
    1. verb lay in creases
      Synonyms:
      wrinkle bend curl crimp crumple tuck gather pucker groove ridge ruffle overlap double pleat plait knit furrow corrugate cockle crisp double over lap overlay plicate replicate ruche ruck telescope turn under dog-ear intertwine hem
      Antonyms:
      flatten unbend leave
    1. verb encase, enclose
      Synonyms:
      wrap enclose envelop wrap up enfold involve entwine
      Antonyms:
      free loosen let out loose
    1. verb fail, close
      Synonyms:
      collapse crash break bust crumple yield give shut down go bankrupt go bust go under become insolvent be ruined close impoverish pauperize pauper go into Chapter 11
      Antonyms:
      succeed achieve

    Phrasal verbs

    fold in

    (آشپزی) چیزی را به خوراک افزودن و آهسته به هم زدن (با قاشق)

    لغات هم‌خانواده fold

    noun
    fold, folder
    adjective
    folded, folding
    verb - transitive
    fold, unfold

    سوال‌های رایج fold

    گذشته‌ی ساده fold چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده fold در زبان انگلیسی folded است.

    شکل سوم fold چی میشه؟

    شکل سوم fold در زبان انگلیسی folded است.

    شکل جمع fold چی میشه؟

    شکل جمع fold در زبان انگلیسی folds است.

    وجه وصفی حال fold چی میشه؟

    وجه وصفی حال fold در زبان انگلیسی folding است.

    سوم‌شخص مفرد fold چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد fold در زبان انگلیسی folds است.

    ارجاع به لغت fold

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fold

    لغات نزدیک fold

    • - foist
    • - folate
    • - fold
    • - fold in
    • - foldaway
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.