گذشتهی ساده:
crispedشکل سوم:
crispedسومشخص مفرد:
crispsوجه وصفی حال:
crispingشکل جمع:
crispsصفت تفضیلی:
crisperصفت عالی:
crispestدر معنای نهم در انگلیسی آمریکایی بهجای crisp از chip و potato chip استفاده میشود.
در معنای دهم در انگلیسی بریتانیایی بهجای crisp از crumble استفاده میشود.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(خوراک) سوخته
برف ترد/برف تازه و پودری
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crisp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crisp