با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Scrunch

skrʌntʃ skrʌntʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adverb
    صدای به‌هم خوردن چیزی (مثل صدای سنگریزه)، درهم شکستن، به‌هم فشردن، مچاله کردن، منقبض کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد scrunch

  1. verb crumple
    Synonyms: compress, crumple up, crunch, rumple, squash, squeeze

ارجاع به لغت scrunch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scrunch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scrunch

لغات نزدیک scrunch

پیشنهاد بهبود معانی