گذشتهی ساده:
compressedشکل سوم:
compressedسومشخص مفرد:
compressesوجه وصفی حال:
compressingمتراکم کردن
هم فشرده کردن، بههم فشردن، خلاصه شدن یا کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This machine compresses cotton bales.
این ماشین عدل پنبه را متراکم میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «compress» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compress