Epitomize

ɪˈpɪtəmaɪz ɪˈpɪtəmaɪz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
خلاصه کردن، متمرکز کردن، مجسم کردن، صورت خارجی به چیزی دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She epitomized love and kindness.
- او مظهر عشق و محبت بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد epitomize

  1. verb typify
    Synonyms: characterize, embody,exemplify, illustrate, mean, model, personify, represent, stand for, symbolize
  2. verb encapsulate
    Synonyms: abbreviate, abridge, capsulize, compress, condense, contract, cut, digest, reduce, shorten, summarize, sum up, synopsize

ارجاع به لغت epitomize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «epitomize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/epitomize

لغات نزدیک epitomize

پیشنهاد بهبود معانی