گذشتهی ساده:
abbreviatedشکل سوم:
abbreviatedسومشخص مفرد:
abbreviatesوجه وصفی حال:
abbreviatingمختصر کردن
کوتاه کردن، مختصرکردن، خلاصه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The marriage ceremony was abbreviated by rain.
باران موجب شد که مراسم ازدواج کوتاه بشود.
an abbreviated story
داستان خلاصهشده
to abbreviate "building" as "bldg"
واژهی "building" را به صورت "bldg" مخفف کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abbreviate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abbreviate