گذشتهی ساده:
amplifiedشکل سوم:
amplifiedسومشخص مفرد:
amplifiesوجه وصفی حال:
amplifyingبلند کردن، افزایش دادن، تقویت کردن (صدا)
They had to amplify the sound system for the outdoor concert.
آنها مجبور شدند صدای سیستم صوتی را برای کنسرت فضای باز، بلند کنند.
Without proper equipment, you can't amplify the electric guitar effectively.
بدون تجهیزات مناسب، نمیتوانی صدای گیتار الکتریک را بهخوبی تقویت کنی.
وسعت دادن، بزرگ کردن، افزایش دادن، تشدید کردن، گسترش دادن، قویتر کردن (تأثیر یا اندازهی چیزی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The death of his rival further amplified Nasser's political influence.
مرگ رقیب نفوذ سیاسی ناصر را بیشتر کرد.
The tension in the room was amplified by the silence.
سکوت موجود در اتاق، تنش را تشدید کرده بود.
Economic sanctions only amplified the hardships people were already facing.
تحریمهای اقتصادی فقط سختیهایی را که مردم از قبل با آن روبهرو بودند، افزایش داد.
The new law is likely to amplify the gap between the rich and the poor.
قانون جدید، احتمالاً شکاف بین ثروتمندان و فقرا را بزرگتر خواهد کرد.
شرح دادن، بسط دادن، توضیح بیشتر دادن، تکمیل کردن
Can you amplify your point about climate change a bit more?
میتوانی کمی بیشتر دربارهی نظرت راجع به تغییرات اقلیمی توضیح بدهی؟
She amplified her argument with several real-life examples.
او استدلال خود را با چند مثال واقعی شرح داد.
to amplify a point in a debate
در مناظره نکتهای را شرح و بسط دادن
گزینش دامنه
جداساز دامنه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «amplify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/amplify