صفت تفضیلی:
more elaborateصفت عالی:
most elaborateمفصل، پرجزئیات، پرتفصیل، پرطولوتفصیل
an elaborate list of the company's customers
فهرست مفصلی دربارهی مشتریان شرکت
The scientist presented an elaborate theory, complete with detailed calculations and extensive research.
این دانشمند نظریهی پرطولوتفصیل را ارائه کرد که با محاسبات دقیق و تحقیقات گسترده کامل شد.
elaborate plans
نقشههای پرجزئیات
پیچیده، تودرتو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This motor has a very elaborate structure.
این موتور ساختمان بسیار پیچیدهای دارد.
an elaborate network of tunnels
شبکهی تودرتوی تونلها
بسط دادن، بسط یافتن، گسترش یافتن، گسترش دادن، طول و تفصیل دادن، طول و تفصیل یافتن
The architect elaborated the blueprint to include additional rooms.
معمار طرح اولیه را برای گنجاندن اتاقهای اضافی طول و تفصیل داد.
The chef elaborated the recipe to include more spices and flavors.
سرآشپز دستور پخت را برای گنجاندن ادویهها و طعمها بیشتر گسترش داد.
به جزئیات پرداختن، وارد جزئیات شدن
He never elaborated on that rumor.
او هرگز دربارهی آن شایعه وارد جزئیات نشد.
Some of these points must be further elaborated.
بایستی توضیحات بیشتری دربارهی برخی از این نکات داد.
زیستشناسی ساختن، عمل آوردن، پروردن، گواراندن (تبدیل کردن مواد خوراکی و غیره به مواد جذبشدنی یا دفعشدنی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی زیستشناسی
Plants elaborate organic compounds from inorganic by means of photosynthesis.
گیاهان از طریق فتوسنتز از مواد غیرآلی مواد آلی میسازند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «elaborate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/elaborate